2024-03-28T19:25:16Z
https://esrj.sbu.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=13752
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1390
2
1
کانی سازی و اکتشافات ژئوشیمیایی منطقه اکتشافی سیرزار، استان خراسان رضوی
آزاده
ملکزاده شفارودی
محمد حسن
کریم پور
منطقه اکتشافی سیرزار در شمال غربی تربت جام در استان خراسان رضوی واقع شده است. کانیسازی آنتیموان به صورت رگهای و جانشینی در سنگ میزبان کربناته (پرمین) تشکیل شده است. کانیسازی اولیه در دو مرحله رخ داده است: 1) کانیسازی گالن ± پیریت ± کالکوپیریت ± اسفالریت ± سولفوسالت ± سولفید مس - آنتیموان همراه با باطله کوارتز و باریت و 2) استیبنیت ± پیریت ± اسفالریت همراه با باطلههای کوارتز، باریت، دولومیت و کلسیت. کانیهای ثانویه زون اکسیدان نیز شامل مالاکیت، آزوریت، کوولیت، آنگلزیت و بطور فرعی بیندهمیت، گوتیت، هماتیت و اکسیدهای آنتیموان است. کانیسازی مرحله اول با حدود 20 درصد سرب، 5/1 درصد مس، 5/0 درصد روی، 300 گرم در تن نقره، تا 5/1 درصد آنتیموان و 240 گرم در تن آرسنیک مشخص میشود. در کانیسازی مرحله دوم، تغییرات ژئوشیمیایی در نمونههایی با فاصله از کانیسازی و از سنگ میزبان کربناته، در حریم رگه و نیز از نمونههای داخل تونل بررسی شد. مقدار آنتیموان تا 6700 گرم در تن در سنگ کربناته حریم رگه و سپس تا بیش از 26 درصد در داخل تونل افزایش پیدا کرده است. مقدار روی تا حدود 1/0 درصد است. بیشترین مقدار آرسنیک تا 342 گرم در تن، مس تا 103 گرم در تن و سرب تا 152 گرم در تن در نمونههای حریم رگه کانیسازی وجود دارد. سنگ میزبان کربناته تحت تاثیر آلتراسیونهای سیلیسیشدن، باریتیشدن و دولومیتیشدن قرار گرفته است. این آلتراسیونها، زمینه مناسب برای تشکیل کانیسازی را در سنگ میزبان فراهم نموده است. کانیسازی آنتیموان سیرزار از نوع اپیترمال است. مجموعه تودههای گرانیتوئیدی تربت جام در شرق منطقه، می تواند منشاء این کانیسازی باشد که تایید آن نیاز به بررسی بیشتر در منطقه وسیعتری دارد.
آنتیموان
تربت جام
ژئوشیمی خردهسنگی
سرب
کانیسازی
2011
03
21
https://esrj.sbu.ac.ir/article_94407_81b52f8c04913dfc122d6abc35d0545d.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1390
2
1
شبیهسازی و پیشبینی هیدروگراف معرف آبخوان دشت ایوانکی
حمیدرضا
ناصری
رضا
نظری
مدلسازی آب زیرزمینی به عنوان یک ابزار مدیریتی در جهت فهم رفتار سیستم آبخوان تحت تنشهای هیدرولوژیک متفاوت به طور وسیعی مورد استفاده قرار گرفته است. آبخوان آبرفتی ایوانکی با محدودهی بیلان 126 کیلومتر مربع یکی از آبخوانهای اصلی و مهم استان سمنان میباشد. برداشت بیرویه آب در سالهای اخیر موجب افت تراز سطح آب زیرزمینی در این آبخوان شده است. در این تحقیق به منظور بهدستآوردن پارامترهای هیدرولیکی، پیشبینی تراز سطح ایستابی و تهیه بیلان هیدرولوژیک آبخوان مورد مطالعه، از شیوه مدلسازی توسط انترفاز GMS (Groundwater Modeling System) استفاده گردید. مدل در یک دوره یکماهه (مهر 87)، برای حالت پایدار و در یک دوره 12ماهه (سال آبی 88-87) برای حالت ناپایدار، با استفاده از آمار بار هیدرولیکی چاههای مشاهدهای موجود در دشت، واسنجى و از این طریق، مقادیر پارامترهاى Sy و K بهینه گردید. فرایند صحتسنجی (از مهر 88 تا فروردین 90)، مؤید اعتبار نتایج بهدستآمده براى شرایط ناپایدار است. پس از واسنجی و صحتسنجی مدل، سطح آب پیزومترها تا مهر92 با شرایط فعلی آبخوان، پیشبینی گردید. نتایج نشان میدهد که با شرایط فعلی روند افت آبخوان ادامه خواهد داشت و در پایان دوره پیشبینی (مهر 92)، سطح آب هیدروگراف معرف نزدیک به 5/898 متر خواهد رسید و نسبت به شروع دوره واسنجی مدل (مهر87) که 8/906 متر بوده است، 3/8 متر افت خواهد نمود. همچنین نتایج بیلان آبی مدل نشان میدهد که بیشترین مقدار تخلیه از آبخوان توسط چاههای بهرهبرداری در فصلهای بهار و تابستان رخ داده است و چاههای تغذیهای (مرزی) در خروجی حوضه بیشترین نقش تغذیهکننده به آبخوان را در طی دوره شبیهسازی داشتهاند. آبخوان در طی دوره شبیهسازی (88-87) کسری مخزنی حدود پنج میلیون متر مکعب را نشان میدهد.
هیدروگراف معرف
بیلان آبی
پارامترهای هیدرولیکی
آبخوان ایوانکی
مدلسازی
پیشبینی
2011
03
21
https://esrj.sbu.ac.ir/article_94418_e285197f78e6a4afe4de6833dd407ebb.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1390
2
1
مطالعه هیدروشیمیایی و ایزوتوپ های پایدار (18O و 2H) منابع آب سطحی و زیرزمینی منطقه کارستی اندرخ (شمال شهر مشهد)
حسین
محمد زاده
مجتبی
حیدری زاد
منطقه کارستی اندرخ در 40 کیلومتری شمال شهر مشهد و در مسیر جاده آسفالته مشهدـکلات نادری واقع است. مطالعه کیفی منابع آب زیرزمینی (چشمه اندرخ، چاه های شماره 2و4) و سطحی (دریاچه سد کارده) در منطقه با استفاده از داده های هیدروشیمیایی و تحلیل مولفه های اصلی (PCA)* نمونه های آب، نشان می دهد که کیفیت این منابع به طور گسترده ای وابسته به لیتولوژی منطقه می باشد. بررسی کانی های انحلال یافته (کربناته و سیلیکاته) در آب دریاچه سد کارده و منابع آب زیرزمینی با استفاده از نمودارهای ترکیبی Log(aCa2+/a(H+)2) در مقابل Log(a Mg2+/a(H+)2) برای کانی های کربناته و نمودارهای Log(a Ca2+/a(H+)2) و Log(aMg2+/a(H+)2) در مقابل Log(aNa+/a(H+)) برای کانی های سیلیکاته، نشان می دهد که انحلال کانی های کربناته (کلسیت و دولومیت) و کانی های سیلیکاته (کائولونیت، لامونتیت و کلینوکلر) بیشترین نقش را در کنار کانی سولفاته ژیپس در کنترل کیفیت منابع آب زیرزمینی و سطحی در منطقه دارا می باشند. اندازه گیری و بررسی داده های ایزوتوپ های پایدار (18Oδ و 2Hδ) در منابع آب زیرزمینی و سطحی و موقعیت آنها بر روی خط ایزوتوپی آب باران مشهد نشان دهنده ارتباط هیدرولیکی ما بین آب دریاچه سد کارده با منابع آب زیرزمینی پایین دست می باشد. نتایج ایزوتوپی همچنین تایید می کند که چشمه اندرخ نسبت به سایر منابع آب زیرزمینی در منطقه بیشتر از منابع آب سطحی تغذیه می شود.
ارتباط هیدرولیکی
ایزوتوپ های پایدار (18Oδ و 2Hδ)
چشمه اندرخ
دریاچه سد کارده
داده های هیدروشیمیایی
2011
03
21
https://esrj.sbu.ac.ir/article_94424_bd853138102bb77018f46320b73494db.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1390
2
1
ارزیابی کیفیت آب سطحی حوزه آبریز هراز- قرهسو با استفاده از تکنیکهای آماری چند متغیره
کاظم
نصرتی
خه بات
درفشی
سعیده
قره چاهی
خلیل
قره چاهی
تکنیکهای آماری چند متغیره تحلیل خوشهای، تحلیل مؤلفههای اصلی، تحلیل عاملی و تحلیل توابع تشخیص برای ارزیابی تغییرات مکانی و تحلیل دادههای 13 پارامتر کیفیت آب سطحی در 22 ایستگاه هیدرومتری حوزه آبریز رودخانه هراز- قرهسو در دوره آماری به مدت 5 سال مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل خوشهای سلسله مراتبی بر اساس پارامترهای کیفیت آب سطحی، 22 ایستگاه مورد مطالعه را در سه خوشه همگن طبقهبندی نمود. به منظور شناخت مهمترین پارامترهای کیفیت آب در هر منطقه همگن از تحلیل عاملی بر اساس روش تحلیل مؤلفههای اصلی استفاده شد. نتایج نشان داد که 2، 3 و 2 عامل به عنوان مهمترین پارامترهای تغییر کیفیت آب با مجموع واریانس 27/87 و 86/87 و 58/91 به ترتیب در خوشههای همگن 1، 2 و 3 میباشد. عاملهای بدست آمده از تحلیل عاملی نشان میدهد که پارامترهای مؤثر بر تغییرات کیفیت آب عمدتاً با هوازدگی و شستوشوی نمکهای تبخیری (طبیعی)، آلودگیهای آلی ناشی از فاضلابهای خانگی، تغییرات کاربری اراضی، استفاده از حاصلخیزکنندهها و کودهای شیمیایی، مرتبط میباشند. نتایج تحلیل توابع تشخیص نشان داد در روش استاندارد تمامی پارامترها (13 پارامتر)، در روش پیشرونده تمامی پارامترها به جز عامل TDS و در روش پسرونده دو پارامتر Cl- و SO42- به عنوان عاملهای مؤثر در کیفیت آب سطحی رودخانه هراز- قرهسو شناخته شد. بنابراین، این پژوهش کارایی تکنیکهای آماری چندمتغیره را برای تحلیل و توجیه مجموعه دادههای پیچیده در ارزیابی کیفیت آب سطحی، تعیین منابع آلاینده/ عاملها و فهم تغییرات مکانی جهت مدیریت کارآمد کیفیت آب رودخانه، نشان میدهد.
تحلیل مکانی
تکنیکهای آماری چندمتغیره
حوزه آبریز رودخانه هراز- قرهسو
کیفیت آب سطحی
2011
03
21
https://esrj.sbu.ac.ir/article_94431_6da520808fc48b2be18e27962f8157d8.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1390
2
1
نقش عوامل زیست محیطی در تعیین مکان بهینه آرامستان منطقهای در نواحی شهری عملکردی به هم پیوسته نور- رویان – ایزد شهر، استان مازندران
رضا
اسماعیلی
محمدرضا
حق جو
پرستو
خاکپورمقدم
تعیین مکان آرامستان با ویژگیهای مناسب و ابعاد کافی یک موضوع زیست محیطی بسیار مهم است. شهرهای عملکردی به پیوسته نور-رویان-ایزدشهر در منطقه ساحلی شهرستان نور در استان مازندران واقع شدهاند. ظرفیت کنونی آرامستانها در این ناحیه شهری تقریبا کامل بوده و پاسخگوی نیازهای جدید تا چندسال آینده نبوده و امکان توسعه آنها هم وجود ندارد. هم چنین به علت شرایط زیست محیطی در این منطقه مانند جنگلها، اراضی کشاورزی تغییرات کاربری اراضی مشکل بوده و با محدودیت همراه می باشد. برای تعیین مکان آرامستان در این ناحیه شهری، ابتدا لایه های اطلاعاتی مورد نیاز مانند رودخانهها، عمق آبهای زیرزمینی، کاربری اراضی، شیب، جادهها، فاصله از شهرها و روستاها تهیه شدند. سپس تابع عضویت هر عامل با منطق فازی تعیین شدند و تابع عضویت تعیین شده برای هر لایه در نرم افزار ARC GIS اعمال شدند. بعد از عملیات فازی سازی و روی همگذاری لایهها انجام شد. در نهایت بعداز مرتب نمودن نقشههای تهیه شده، مکان مناسب برای آرامستان منطقهای تعیین گردید. تمامی مناطق بسیار مناسب و مناسب برای احداث آرامستان در کاربریهای جنگل و زراعی قرارگرفتهاند.
شهرهای عملکردی به پیوسته
منطق فازی
آرامستان منطقهای
ناحیه شهری به هم پیوسته نور- رویان-ایزدشهر
مازندران
GIS
2011
03
21
https://esrj.sbu.ac.ir/article_94446_7ede4dcd1bb887368c8fa6ca4fcaf3cb.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1390
2
1
تقسیمات کشوری و توسعه پایدار شهری با رویکرد بوم شناختیمورد: بجنورد
ژیلا
سجادی
محمد تقی
رضویان
عباس
پهلوانی
با توسعه و تمرکز فعالیتهای اقتصادی در مراکز شهری، توسعه پایدار در مفهوم توسعه پایدار شهری در مقطع کنونی بیشتر مورد توجه قرار گرفته و بررسی پایداری شهرها و مناطق شهری را ضروری می نماید، که در این بین شهرها با سنجش مقدار جای پای بوم شناسی شان می توانند پایداری فعالیت ها و سیاستهای اتخاذ شده بر روی آنها را ارزیابی کنند. در ایران یکی از این سیاستها، اجرای طرح های تقسیمات کشوری است -که اجرای آنها در برنامه های رشد و توسعه شهری تغییرات گسترده ای را به همراه دارد- که بخشی از آن قابل رویت و بخشی دیگر نیز نیاز به واکاوی بیشتری دارد. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با رویکردی بوم شناختی در پی ارزیابی اثرات زیست محیطی، تقسیمات کشوری بر روی منطقه شهری بجنورد به عنوان یکی از مراکز استانی ناشی از تقسیم خراسان بزرگ در سال 1383 است. نتایج حاکی از آن است که گسترش کالبدی شدید شهر در سالهای اخیر و تبعات حاصل از آن، به عنوان بخش قابل رویت و تغییر الگوی مصرف ساکنین شهر و روی آوردن به مصرف گرایی به واسطه تزریق منابع مالی حاصل از فروش نفت و افزایش درآمد آنها، به عنوان بخش کمتر قابل رویت، از عوامل تخریب محیط زیست منطقه شهری بجنورد می باشد. بطوریکه بر اساس ارقام محاسبه شده، مساحت زمین مورد بهره برداری برای تأمین نیازهای مصرفی کنونی شهر 310 برابر محدوده فیزیکی یا مسکونی آن است. همچنین این شهر نسبت به میانگین کشوری نیز مصرف بالاتری از منابع را دارد و در حدود 4 برابر میانگین کشوری جای پای بوم شناختی را اشغال نموده و میزان مواد و منابع طبیعی که در آن مصرف می شود بسیار فراتر از متوسط سهم قابل اختصاص به آن است. به نظر می رسد مدل های ذهنی دست اندرکاران در امر تقسیمات، برنامه ریزان در توسعه شهر و مردم در مصرف منابع و انرژی، حاکمیت تفکر خطی همراه با فقدان چشم انداز دراز مدت می باشد، که نتیجتاً هم شهر و هم منطقه پشتیبانش را به ناپایداری سوق می دهد.
تقسیمات کشوری
توسعه پایدار شهری
بوم شناختی
بجنورد
2011
03
21
https://esrj.sbu.ac.ir/article_94453_ddc0c3f9e0d5526f5a9b60a462c0b22f.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1390
2
1
رابطه احساس محرومیت نسبی با هویت قومی(مطالعه موردی: جمعیت بلوچ شهر زاهدان )
سید
ابراهیم قلی زاده
با وجود این که احساس محرومیت نسبی کم و بیش در بین جمعیت مناطق مختلف کشور وجود دارد، ولی این احساس در مناطق اقلیت های قومی بیشتر مشهود است. از طرف دیگر هر قوم علاوه بر هویت ملی دارای یک هویت قومی است که اگر هویت قومی در مقابل هویت ملی تقویت گردد، می تواند همبستگی ملی را تضعیف نموده باعث چالش ها و ستیزهای قومی گردد. در بین اقوام مختلف، قوم بلوچ در یکی از محروم ترین مناطق جغرافیایی کشور زندگی می کند که به سرعت احساس محرومیت می تواند در آن گسترش یابد که در این میان شهر زاهدان به دلیل مرکزیت سیاسی استان سیستان و بلوچستان و ترکیب جمعیتی خاصی که دارد، طلایه دار این تحولات محسوب می گردد. در این مطالعه سعی شده است با گردآوری اطلاعات مکتوب و داده های میدانی به روش توصیفی – تحلیلی و همبستگی به سوالات ذیل پاسخ مناسب ارائه گردد: 1- سطح احساس محرومیت نسبی در شهر زاهدان در چه حدی است؟ 2- گرایش به هویت قومی به چه میزانی است؟3- رابطه بین احساس محرومیت نسبی در ابعاد مختلف با هویت قومی چگونه است؟ پس از مطالعه میدانی مشخص گردید که احساس محرومیت نسبی و گرایش به هویت قومی در بین مردم بلوج شهر زاهدان در حد زیاد است و همچنین بین احساس محرومیت نسبی با هویت قومی رابطه معناداری وجود دارد.
قومیت
هویت
هویت قومی
هویت ملی
محرومیت نسبی
2011
03
21
https://esrj.sbu.ac.ir/article_94458_5e3599320beaf4a4d20c504308749f9b.pdf