دانشگاه شهید بهشتی
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2588-5898
6
2
2015
05
22
بررسی پتروفابریک و شیمی کانی آمفیبول در کمپلکسهای دگرگونی زون سنندج-سیرجان
1
15
FA
محبوبه
جمشیدی بدر
استادیار گروه زمین شناسی، دانشگاه پیام نور
m_jamshidi@pnu.ac.ir
کمپلکس دگرگونی خواجو در جنوب شرق زون سنندج-سیرجان و کمپلکس دگرگونی سورسات در شمال غرب زون سنندج-سیرجان برونزد دارند. در این کمپلکسها کانی آمفیبول در سنگهای دگرگونی مانند گارنت آمفیبولیتها و آمفیبول شیستها حضور دارد. انواع فابریک آمفیبولها در این سنگها شامل نماتوبلاستی، برشی، کاتاکلاستی، رشد تجمعی و پاپیونی با طویل شدگی در امتداد محور C میباشند. حالتهای تجمعی و پاپیونی کانی آمفیبول، در اثر فرآیند خزش مرز دانهها و برش همزمان با فرآیند دگرگونی ایجاد شده که بافت گاربن شیفر نامیده میشود. در کمپلکس دگرگونی سورسات بافت گاربن شیفر در اثر چین خوردگیهای بزرگ مقیاس و برش همزمان با دگرگونی ناحیهای ایجاد شده و همچنین این بافت در کمپلکس دگرگونی خواجو در اثر فعالیت گسلهای امتداد لغز برشی در سنگهای دگرگونی حاوی آمفیبول ایجاد شده است. شیمی کانی آمفیبول در گارنت آمفیبولیتها در محدوده فروهورنبلند-فروچرماک هورنبلند است و شیمی بلورهای مختلف آمفیبول با فابریکهای متفاوت در آمفیبول شیستها در محدوده مگنزو-فرو هورنبلند تا چرماک-فرو-چرماک هورنبلند قرار میگیرند. متفاوت بودن شیمی کانی آمفیبول در گارنت آمفیبولیتها و آمفیبول شیستها به علت پروتولیت متفاوت آنها بوده و شیمی کانی آمفیبول روند تغییرات معنی داری را در فابریکهای مختلف نشان نمیدهد. AbstractKhajoo metamorphic complex is located in the south-east of the Sanandaj–Sirjan metamorphic zone and Soursat metamorphic complex is located in the north-west of Sanandaj–Sirjan metamorphic zone. Amphibole – in these rocks – exists in garnet amphibole and amphibole schist with different fabrics that consists of oriented nematoblastic, shearing, cataclastic, acicular amphibole needles with central assemblage and cross growth, along to the C-axis. The state of the central assemblage and the cross growth of amphibole minerals related to grain boundary diffusion creep processes and simultaneous metamorphic process that is so-called Garbenschiefer texture. Garbenschiefer texture in the Soursat Complex is made up by shearing and large–scale folding and simultaneous regional metamorphism, and also in the Khajoo zone related to shearing of strike–slip faults and simultaneous regional metamorphism. Mineral chemistry of amphibole in garnet amphiboles is in the range of ferro–hornblende to ferro–tschermakite hornblende and also the schist amphiboles with different minerals and different fabrics is in the range of magnesio–ferro hornblende to tschermakite–ferro-tschermakite hornblende. The reason for chemical differences between amphibole mineral in garnet amphiboles and amphibole schists are due to variation between their protolits. There is no significant relationship between different fabrics and chemistry of amphibole minerals. Keywords: Garben schiefer texture, Mineral chemistry of amphibole, Khajoo metamorphic complex, Soursat metamorphic complex.
بافت گاربن شیفر,شیمی کانی آمفیبول,کمپلکس دگرگونی خواجو,کمپلکس دگرگونی سورسات
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95579.html
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95579_ee1200913ab83a7435ba7432a8d2acdb.pdf
دانشگاه شهید بهشتی
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2588-5898
6
2
2015
05
22
بررسی رخداد آنالسیم در تفریتهای رشته کوه بزقوش، شمال میانه، شمال غرب ایران
16
30
FA
عیسی
آزادی
دانشجوی دکتری زمین شناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی
i_azadi@sbu.ac.ir
محمد
رهگشای
دانشیار دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی
سعید
علیرضایی
دانشیار دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی
محمد هاشم
امامی
دانشیار سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
سنگهای آتشفشانی با ترکیب تفریتی و فونوتفریتی با سن ائوسن بالایی در رشته کوه بزقوش، شمال غرب ایران گسترش قابل ملاحظهای دارند. این سنگهای آتشفشانی هم به صورت گدازههایی با حجم زیاد که عمدتاً در قسمت شمالی رشته کوه بزقوش قرار گرفتهاند و با یک روند شرقی-غربی بر روی آندزیتهای مگاپورفیری ائوسن میانی قرار گرفته اند، دیده میشوند و هم به صورت لنزهایی کوچک در بین سنگهای ولکانی کلاستیکی جای گرفتهاند. بافت این سنگها پورفیری بوده و کانیهای تشکیل دهنده شامل کلینوپیروکسن، پلاژیوکلاز، آلکالی فلدسپار، آنالسیم، الیوین و کمی لوسیت در یک زمینه شیشهای تا دانهریز میباشند. آنالسیم در این سنگها عمدتاً ایزوتروپ بوده و به صورت اجزای ریز کمتر از یک میلیمتر تا درشت بلورهایی به اندازه 1 سانتیمتر دیده میشود. غنی شدگی سنگهای آنالسیمدار منطقه در Sr، عدم حضور کانیهای آبدار مثل آمفیبول و بیوتیت در سنگهای مورد مطالعه، فقدان پیروکسنهای سدیمدار، ترکیب هموژن بلورهای آنالسیم و وجود ترکهای نامنظم در سطح و اطراف بلور آنالسیم بیانگر این است که آنالسیمهای موجود در سنگهای آتشفشانی رشته کوه بزقوش از تبادل یونی لوسیتهای اولیه در حین سرد شدن ماگما و یا در زمان انجماد ماگما به وجود آمده اند. AbstractVolcanic rocks of upper Eocene age with tephritic to phono-tephritic composition are widespread in the Bozghush Mountains, NW of Iran.These volcanic rocks are occur both as lava flowd above a megaporphyritic andesite (middle Eocene age?) as well as small lenses within the volcaniclastic rocks. The rocks are porphyritic in texture and consist of phenocrysts of pyroxene, plagioclase, alkali feldspar, analcime, olivin, apatite and minor leucite in a fine-grained and glassy matrix. The analcime in these rocks occurs as an isotropic mineral 0.5 mm to 1 cm in diameter. Enrichment of the studied rocks in Sr, the absence of hydrous primary igneous minerals such as amphibole or biotite, lack of Na-pyroxene, the homogenous nature of the analcime and irregular cracks in the analcime indicate that the analcime crystals in volcanic rocks of the Bozghush Mountains formed by ion-exchange pseudomorphous replacement of primary leucite either during cooling and crystallization, or shortly afterwards. Keywords: Eocene, Analcime, Azerbaijan, Bozghush, Tephrite.
ائوسن,آنالسیم,آذربایجان,بزقوش,تقریت
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95594.html
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95594_64b8839e746b6ac9df8dac9bc5627c93.pdf
دانشگاه شهید بهشتی
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2588-5898
6
2
2015
05
22
ژئوشیمی و پتروژنز تودههای نفوذی منطقه مهرآباد، شرق اردستان
31
50
FA
علی
کنعانیان
استاد دانشکده زمین شناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران
kananian@khayam.ut.ac.ir
حامد
علی اشرف زاده
کارشناسی ارشد دانشکده علوم زمین، پردیس علوم، دانشگاه تهران
فاطمه
سرجوقیان
استادیار گروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه کردستان
fsarjoughian2@gmail.com
جمشید
احمدیان
استادیار گروه زمین شناسی، دانشگاه پیام نور
تودههای نفوذی مهرآباد واقع در جنوب شرق اردستان، با سن تقریبی الیگوسن- میوسن، در بخش میانی کمربند ماگمایی ارومیه - دختر جای گرفتهاند. این تودهها با ترکیب سنگشناسی گرانیت، گرانودیوریت، تونالیت و کوارتز مونزودیوریت، در سنگهای آتشفشانی ائوسن منطقه تزریق شدهاند. تودههای نفوذی مورد مطالعه با ماهیت کالک آلکالن و متا آلومین تا جزئی پرآلومین، جزو سنگهای گرانیتوئیدی نوع I محسوب میشوند. الگوی تغییرات عناصر کمیاب و کمیاب خاکی بهنجار شده به کندریت و گوشته اولیه بیانگر غنیشدگی این سنگها ازLREE و LILE نسبت به HREE و HFSE و وجود آنومالی منفیEu ، Nb، Tiو P در نمونههای مورد مطالعه است. این امر در کنار موقعیت نمونهها بر روی نمودارهای مختلف تمایز محیط تکتونیکی، حاکی از شکلگیری سنگهای مورد مطالعه در محیطی مرتبط با فرورانش در حاشیه فعال قارهای است. شواهد ژئوشیمیایی مانند مقادیر بالای SiO2، مقادیر کم Mg# و عناصر انتقالی و همچنین میانگین نسبتهای Nb/La، Nb/Ta، Ti/Zr، Nb/Ce و (La/Sm)n و نمودارهای تفکیک کننده خاستگاه ماگمایی، گویای آن است که پوسته زیرین با ترکیب متابازالتی، متاتونالیتی و آمفیبولیتی نقش مهمی در تشکیل توده گرانیتی مهرآباد بازی کرده است که در اثر گرمای ایجاد شده ناشی از ذوب بخشی گوشته در زون فرورانش، حاصل شدهاند. AbstractMehrabad intrusive rocks, with probably Oligocene- Miocene age, located in the southeast of Ardestan, at the middle part of the Urumieh-Dokhtar magmatic belt. These rocks consist of granite, granodiorite, tonalite and quartz-monzodiorite that injected in the Eocene volcanic rocks of the area. Based on geochemical data, these intrusive bodies are calc-alkaline, meta-aluminium and I-type granitoid. Primitive mantel-normalized and condrite-normalized of trace elements and rare elements patterns indicate enrichment in the LREE and LILE compared with HREE and HFSE and pronounced negative anomalies in Eu, Nb, Ti and P in the studied samples. Such geochemical characteristics along with position of samples on the various tectonic discrimination diagrams indicate that formation of these rocks are related to the subduction zone in the active continental margin. Geochemical evidences such as high SiO2, low Mg# and transitional elements, also Nb/La, Nb/Ta, Ti/Zr, Nb/Ce and (La/Sm)n average ratios and magmatic evolution discriminantion diagrams show that lower crust with meta-basalatic, meta-tonalitic and amphibolitic composition had played an important role in the formation of the granitic bodies of the Mehrabad region that generated by heat from partial melting of mantle at subduction zone. Keywords: Urumieh-Dokhtar, Geochemistry, Subduction, Continental crust, Mehrabad.
ارومیه- دختر,ژئوشیمی,فرورانش,منشاء پوستهای,مهرآباد
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95604.html
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95604_7ef287fc96d75c1e4ae625ddda020582.pdf
دانشگاه شهید بهشتی
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2588-5898
6
2
2015
05
22
ویژگی های کانی شناسی، زمین شیمی و شرایط تشکیل کانسار فلوئوریت دامغان
51
64
FA
مریم
ریاحی ماه
کارشناس ارشد زمینشناسی اقتصادی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه دامغان
maryamriahi273@yahoo.com
علی اکبر
حسن نژاد
استادیار زمینشناسی اقتصادی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه دامغان
قربان
وهاب زاده کبریاء
استادیار زمینشناسی اقتصادی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی ساری
کانسار فلوئوریت دامغان در شمال غرب دامغان قرار گرفته است. این کانسار از شمال به کوههای آرسک و از جنوب به گسل عطاری محدود میشود. کانیسازی در بخش 1 سازند میلا رخ داده است که اکثرا دولومیت همراه با میان لایههای مارنی و شیلی زرد رنگ به سن کامبرین میانی میباشد. تشکیل فلوئوریت عمدتا به رنگ سفید و به مقدار کمتر به رنگ بنفش، به صورت رگهای و شکافه پرکنی انجام شده است. همراه با کانیسازی فلوئوریت، کانیهای سولفیدی از جمله: گالن، پیریت، کالکوپیریت، کوولین و همچنین کانیهای سروزیت، هیدروکسیدهای آهن، کلسیت و باریت نیز قابل مشاهده میباشند. بر اساس دادههای ریز دماسنجی انجام شده بر روی میانبارهای سیال فلوئوریتهای سفید و بنفش، دامنه دمای همگن شدگی از 100 تا 360 درجه سانتیگراد، و دامنه شوری سیال کانیساز از 2/. تا 2/20 معادل درصد وزنی نمک طعام در تغییر است. شواهد به دست آمده حاکی از آن است که کانیسازی فلوئوریت احتمالا در اثر اختلاط یک سیال گرمابی با سیالات جوی و حوضهای و در یک شرایط احیایی رخ داده است. AbstractDamghan fluorite deposit (south of Aresk) is located in the north -west of Damghan. This deposit is limited to the Arsk Mountains and from south it limited to the Atary fault. The mineralized zone is located in member 1 of the mila formation which is mostly dolomite along with interbeds of marl and yellow shal (yellow shal has the same age as middle Cambrian). Fluorite mineralization is mostly white color and a lesser amount with violate color and it is occurred as vein or open space filling. Along with fluorite mineralization, other minerals could be seen as sulfide minerals (like galena, pyrite, chalcopyrite, coveline) and also cerussite minerals, iron hydroxides, calcite and barite .According to the micro thermometry data carried out on fluid inclusions of white and violate fluorite, the temperature domain of homogenization is changing between 100 to 360 ° C and the salinity domain of mineralizing fluid is changing between 0.2 to 20.2 wt% NaCl equ.. Evidence shows that fluorite mineralization probably occurred from mixing of hydrothermal fluid with meteoric and basinal fluids in reducing conditions. Keywords: Damghan, Fluorite, Fluid inclusions, Geochemistry
دامغان,فلوئوریت,میانبارهای سیال,ژئوشیمیایی
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95613.html
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95613_ccf3788fb66863bcb54c9ca01dddc9ff.pdf
دانشگاه شهید بهشتی
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2588-5898
6
2
2015
05
22
جداسازی محیط های بیابانی بر پایه آستانه های اکوژئومورفیک
65
83
FA
زهرا
عبدالله زاده
0000-0002-3750-4072
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت مناطق بیابانی، دانشگاه فردوسی مشهد
adelsepehr@um.ac.ir
علیرضا
راشکی
استادیار دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست، دانشگاه فردوسی مشهد
تفکیک محیطهای بیابانی از غیربیابانی اغلب بهدلیل تنوع بالای الگوهای پوشش گیاهی، خاک و سنگ در مجاورت یکدیگر دشوار است. مطالعه روند تغییرات اکولوژیک و ژئومورفولوژیک یک منطقه میتواند در تعیین آستانههای اکوژئومورفیک بهمنظور تفکیک محیطهای بیابانی از غیربیابانی بر پایه پتانسیلهای برگشتپذیری و پتانسیلهای فرسایشپذیری ملاک عمل قرار گیرد. بهطوری که بر اساس نسبت پتانسیلهای فوق میزان تابآوری و ارتجاعیت اکولوژیک اکوسیستم دچار تغییر میشود. هدف از این پژوهش جداسازی محیطهای بیابانی در بخشی از استان خراسان رضوی بر پایه مرزهای اکوژئومورفیک میباشد. لذا در این پژوهش، با استفاده از چهار نقشه لیتولوژی، پوشش گیاهی، ردهبندی خاک و نقشه همبارش، تغییرات نسبت پتانسیلهای فرسایشپذیری و برگشتپذیری مورد مطالعه قرار گرفته است. در ابتدا با انتخاب منطقهای محدود در سطح استان که از لحاظ گرادیان اقلیمی و ارتفاعی بیانگر شیب تغییرات باشد، چهار نقشه فوق تفکیک گردید. از دادههای رقومی TM/ETM و نقشههای زمینشناسی و خاک در مقیاس 1:250000 در تولید نقشههای مذکور استفاده شده است. به منظور ارزیابی صحیحتر این جداسازی، پیادهسازی یک طبقهبندی نظارت نشده بر روی تصویر سنجنده MODIS از منطقه مطالعاتی، بهخوبی روند تغییرات عوامل اکوژئومورفیکی را همگام با تغییرات چهار نقشه فوق نشان میدهد. بررسی تغییرات اکولوژیک و ژئومورفولوژیک همگی در یک راستا روند تغییر نسبت پتانسیلهای فرسایشی و برگشتپذیری را در منطقه مطالعاتی تأیید کردند. نتایج پژوهش مشخصکننده دو آستانه یا گذر اکوژئومورفیک در منطقه مورد بررسی میباشد، گذر اکوژئومورفیک از منطقه غیربیابانی به نیمهبیابانی و گذر اکوژئومورفیک نیمهبیابانی به محیط بیابانی تفکیک شدند. AbstractAccording to the high diversity of vegetation, soil and bare rock patterns in the desert ecosystem and non-desert districts, distinguishing these areas is difficult. The approach used in this research introduced an ecogeomorphic view based on inverse recovery and erodibility potential to identify desert zones. The recovery/erodibility ratio can change the ecological resilience of ecosystem which shows resistance degree of system to environmental disturbances. The aim of this study was distinguishing desert environment based on eco-geomorphic boundries in Khorasan Razavi province as critical region to desertification process in Iran. In view of this four maps including lithology, vegetation cover, soil and isohyet were provided for analyzing the changes of recovery and erodibility ratio. The TM/ETM+ imagery data, geological map and soil map in scale 1:250'000 were used to prepare layers. An unsupervised classification was applied based on MODIS imagery data which shows eco-geomorphic dynamics along climatic/lithologic gradient.A zone as case study was selected where located in Lut and Sabzevar geological blocks. The climatic and topographic gradients were main reasons for choosing this case study in the KR province. Ecological and geomorphologic changes confirmed the erodibility - recovery oscillations in the study area. Results indicated two ecogeomorphic thresholds delineated based on characteristics of lithological, soil, and vegetation cover, rainfall fluctuations. The transition shows an ecogeomorphic transition between non-desert to semi-desert environments and a transition between semi-desert to desert region. Keywords: Desert Environment, Erodibility, Recovery, Ecogeomorphic Thresholds
محیطهای بیابانی,فرسایش پذیری,برگشت پذیری,آستانه های اکوژئومورفیک
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95623.html
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95623_0b1d3de0c8ea1474d947db72d01d9080.pdf
دانشگاه شهید بهشتی
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2588-5898
6
2
2015
05
22
ارزیابی فعالیت های نئوتکتونیکی حوضه آبریز علی آبادچای هوراند با استفاده از شاخص های تکتونیکی (SL-FD–BR- BS
84
99
FA
فریبا
اسفندیاری
دانشیار ژئومورفولوژی، گروه جغرافیا، دانشگاه محقق اردبیلی
fariba.darabad@gmail.com
برومند
صلاحی
0000-0003-4826-6185
دانشیار آب و هواشناسی، گروه جغرافیا، دانشگاه محقق اردبیلی
bromand416@yahoo.com
رسول
حسن زاده
کارشناس ارشد هیدروژئومورفولوژی، دانشگاه محقق اردبیلی
پدیده هایی که در نئوتکنیک مطالعه می شوند شامل تمام عوامل، فرایندها و عملکردهای ناشی از فعالیت های جدید زمین و اشکال ایجاد شده به وسیله این فعالیت ها می باشد. موضوع مورد بحث در پژوهش، ارزیابی فعالیت های نئوتکتونیکی بر اساس شاخص های تکتونیکی در حوضه آبریز علی آباد چای هوراند می باشد. هدف تحقیق در این پژوهش این بود که فعالیت های نئوتکتونیکی حوضه را بر اساس شاخص های تکتونیکی مشخص کرده و اثبات کند و نسبت فعالیت های نئوتکتونیکی را در بخش های مختلف حوضه نشان دهد. روش تحقیق بدین گونه بود که ابتدا با توجه به چهار نوع شاخص تکتونیکی، که شامل شاخص های (SL- FD- BR- BS) بودند،فعالیت های نئوتکتونیکی در حوضه مشخص شده و از تمام شاخص ها میانگین گرفته شد و پس از اثبات فعالیت تکتونیکی حوضه با توجه به این شاخص ها، به نتیجه نهایی که وجود و اثبات فعالیت نئوتکتونیکی در حوضه است دست یافت و به همین دلیل، جهت اجرای پژوهش از داده های متعددی مانند نقشه های توپوگرافی 1:50000 و زمین شناسی 1:100000 از حوضه مذکور و نقشه های شیب – گسل- هیدرولوژی – Dem - Tinو نرم افزار (ArcGis) مورد استفاده قرار گرفت و یافته های تحقیق چنین بیان داشت که فعالیت نئوتکتونیکی منطقه بر اساس تقسیم بندی شاخص LAT ،50 درصد فعال- 30درصد نیمه فعال و 20 درصد غیر فعال می باشد که اکثر فعالیت های نئوتکتونیکی در امتداد گسل های مهم منطقه مشاهده می گردد. طبق سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) پژوهش مذکور به این نتیجه نهایی رسید که فعالیت نئوتکتونیکی حوضه آبریز علی آبادچای، در امتداد سه گسل اصلی و همچنین در اکثر گسل های فرعی حوضه که سیستم هیدرولوژیکی حوضه نیز انطباق کامل با امتداد گسل ها دارد، فعال می باشد و بدین جهت مسئولان و برنامه ریزان بهتر است که شواهد و پدیده های مورفوتکتونیکی موجود در حوضه و اثرات آن را در برنامه ریزی های محلی و منطقه ای خود مدنظر قرار دهند. AbstractPhenomena’s which are the aim of the research in the neo-tectonic filed including the all factors, process and functions that are based on the earth new activates and created geomorphic by this activities. Evaluation of neo-tectonic activities based on tectonics indicators on Ali-Abad cay Horand watershed is the topic of this discussion in this research.The recognizing and proofing of neo-tectonic activities and represent the proportion of neo-tectonic activities in different part of watershed was the aim of this study.The method was that at the firstneo-tectonic activities in the watershed distinguishaccording the on the four types tectonic indicators include (FD, SL, BR) and averaged of all indicators. Then we proofed neo-tectonic activities in this watershed and based on the indicators final finding was existence of neo-tectonic activities in the watershed, for these reasons, we used the different data for example: topography and geology maps 1:50000 & 1:100000, satellite images an Slop- Fault- Hydrology-DEM-Tin maps, Arc-GIS software. Results showed that watershed neo-tectonic activities based on LAT indicators includes: 50% active- 30% semi-active basin and 20% was inactive that all of neo-tectonic activities observed along major fault in the sense of geographic information system (GIS), revealed that the neo-tectonic activities of Ali abad cay watershed active along three major fault and most minor faults and also watershed hydrology system compliance whit fault. We can conclude that authorities and planners should consider these geomorphologic evidence and phenomena in local and regional planning. Keywords: Neo-tectonic, Tectonic indicators, Watershed, Ali-Abad Chay, Horand
نئوتکتونیک,شاخص های تکتونیکی,حوضه آبریز,علی آباد چای,هوراند
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95635.html
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95635_ea34e444e3409daa8b2349dbf98cdc09.pdf
دانشگاه شهید بهشتی
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2588-5898
6
2
2015
05
22
تعیین شاخصهای کیفیت خاک در غرب شهر تهران با استفاده از تحلیلهای آماری چند متغیره
100
113
FA
کاظم
نصرتی
دانشیار گروه جغرافیای طبیعی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی
k_nosrati@sbu.ac.ir
مونا
مجدی
دانشآموخته کارشناسی ارشد ژئومورفولوژی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی
یکی از اهداف بنیادی در محیط شهر، حصول اطمینان از وجود کیفیت بالای زندگی برای شهروندان توسط بالا بردن کیفیت محیط است، جایی که میزان آلودگی آن خطری بر سلامت انسان و سایر اجزای سیستم بیولوژیک نداشته باشد. در این پژوهش غرب شهر تهران به عنوان منطقه مطالعاتی انتخاب و سه کاربری اراضی کشاورزی، پارک و زمین بایر در این محدوده شناسایی گردید. از هر کدام از این کاربریها به ترتیب 20، 16 و20 نمونه برداشت شد. پارامترهای آهک، pH، هدایت الکتریکی، نیتروژن، فسفر، پتاسیم، سدیم، کربن آلی، بافت خاک، وزن مخصوص، درصد رطوبت اشباع و ظرفیت آب قابل دسترس اندازهگیری شدند. نتایج آزمون تجزیه واریانس یک طرفه نشان داد که پارامترهای کربن آلی، نیتروژن، سدیم، فسفر، آهک و پتاسیم تحت تاثیر کاربری اراضی است. در نهایت با استفاده از تحلیل عاملی 5 عامل با مقادیر ویژه بیش از یک و توجیه 6/72% واریانس بین دادهها انتخاب شدند. نتایج آزمون تجزیه واریانس امتیازهای عاملها بر اساس کاربری اراضی نشان داد که سه عامل از پنج عامل بدست آمده با کاربری اراضی تفاوت معنادار دارند. در نهایت با استفاده از تحلیل مازاد دادهها و تحلیل توابع تشخیص، مدل کیفیت خاک بر اساس متغیرهایی از این سه عامل تعیین شد که نتایج نشان داد متغیرهای مواد آلی، آهک، pH، فسفر، وزن مخصوص و نیتروژن کل بیشترین ضرایب کانونیک را به خود اختصاص دادهاند و بدینترتیب از عوامل موثر بر کیفیت خاکهای مناطق شهری هستند. AbstractOne of the main objectives in urban environment is to guarantee a high level life quality for citizens by improving environment's quality where the level of pollution does not cause harmful effects on human health and other parts of biological system. Western part of Tehran was chosen as the case study and three land uses (agricultural, park, vacant lot) were recognized there. 20, 16 and 20 samples were collected from these land uses respectively. Based on assessment's purposes lime, pH, EC, total nitrogen, phosphorus, potassium, sodium, organic carbon, soil texture, bulk density, saturated soil percent and available water were measured in laboratory. Statistical analyses using One-way ANOVA indicated that organic carbon, total Nitrogen, sodium, phosphorus, Lime and potassium have significant changes in different land uses. Factor Analysis identified five factors that explained for 72.62 % of the variance. Finally, the soil quality model was determined based on the variables which have the most communality using redundancy analysis and discriminant function analysis. The results showed that organic carbon, lime, pH, P, BD and TN have the highest canonical coefficient and therefore, these variables are the effective parameters on urban soil quality indicators. Keywords: Discriminant analysis, Factor analysis, Redundancy data analysis, Land use, Soil quality
تحلیل تشخیص,تحلیل عاملی,تحلیل مازاد دادهها,کاربری اراضی,کیفیت خاک
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95585.html
https://esrj.sbu.ac.ir/article_95585_8f6607d7649f4683799a12333acb57aa.pdf