2024-03-29T12:46:17Z
https://esrj.sbu.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=14030
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1395
7
4
پترولوژی و ژئوشیمی تودههای سینیتی و گابرویی شمال معدن فسفات اسفوردی (شمالخاور بافق)
میر علی اصغر
مختاری
محمد
ابراهیمی
بیتا
جاوید فخر
سیده طاهره
نبوی شقاقی
چکیدهمنطقه مورد مطالعه در فاصله 30 کیلومتری شمالخاور بافق و در مجاورت معدن فسفات اسفوردی واقع شده است. این منطقه دربرگیرنده واحدهای سنگی سری ریزو به سن پرکامبرین بالایی- کامبرین بوده که تودههای نفوذی متعددی با ترکیب سینیتی و گابرویی به داخل آن نفوذ کردهاند. مطالعات میکروسکوپی نشان میدهد که سینیتها حاوی بافتهای هتروگرانولار، پرتیتی و صفحه شطرنجی بوده و متشکل از آلکالی فلدسپار (ارتوز)، پلاژیوکلاز، آمفیبول و پیروکسن و بیوتیت میباشند. توده گابرویی دارای بافتهای هتروگرانولار و اینترگرانولار به همراه کانیهای پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن، آمفیبول و بیوتیت است. مطالعات ژئوشیمیایی حاکی از ماهیت آلکالن و محتوای پتاسیم بالا تا شوشونیتی این تودههای نفوذی است. در نمودارهای چند عنصری بهنجار شده، تودههای مزبور از الگوی مشابهی برخوردار هستند که میتواند نشانگر ارتباط ژنتیکی آنها باشد. این نمودارها یک الگوی غنی از LILE همراه با آنومالی منفی عناصر HFSE را نشان میدهند. الگوی عناصر کمیاب خاکی بهنجار شده به کندریت نشانگر یک الگوی پرشیب غنی از عناصر LREE با نسبت بالای LREE/HREE میباشد. الگوهای یادشده همراه با آنومالی مثبت و منفی عناصر مزبور، احتمالاً مرتبط با درجات پایین ذوب بخشی گوشته متاسوماتیسمشده همراه با آلایش ماگمای گوشتهای با مواد پوستهای میباشد. با توجه به نتایج مطالعات ژئوشیمی و نمودارهای تمایز محیطهای تکتونیکی، میتوان گفت که تودههای نفوذی مورد مطالعه در ارتباط با حوضه کششی و ریفتی تشکیل شده است.
اسفوردی- بافق- پترولوژی- سینیت- گابرو
2016
10
22
1
21
https://esrj.sbu.ac.ir/article_96092_5f971d03839f93c887ee7136bdc126ac.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1395
7
4
مقایسه شبکههای عصبی با روشهای دادهکاوی به منظور شبیهسازی عنصر مس؛ مطالعه موردی: پرکام کرمان
سید سعید
قنادپور
اردشیر
هزارخانی
ترانه
رودپیما
تجزیه و تحلیل دادهها به ما کمک میکند تا بدانیم چگونه میبایست به نتایج مورد انتظار دستیابیم، بنابراین برای دستیابی به پردازشهایی دقیقتر، لازم است تا از بین تمام روشهای تحلیل اطلاعات، هر یک که برای موضوع تحت بررسیمان مناسبتر است را انتخاب نماییم. بدین منظور جهت آنالیز نمونههای حاصله از عملیات نمونهبرداری سطحی سیستم مس پورفیری پرکام واقع در استان کرمان، تحت چهار مقدار طول و عرض نقاط نمونهبرداری، عیار عناصر مس و مولیبدن، از سه روش پرکاربرد K-نزدیکترین همسایه (KNN)، K میانگین (K-Means) و شبکههای عصبی بهره خواهیم گرفت. یکی از دیدگاههای مهم در علم دادهکاوی برای تحلیل و بررسی روی حجم زیادی از دادهها و نمونهها با مشخصههای گوناگون، دیدگاه خوشهبندی میباشد. از معروفترین الگوریتمهای خوشهبندی، الگوریتم KNN و K-Means میباشد که الگوریتم KNN بر اساس تخمین پیش میرود و روشی غیر پارامتری جهت کلاسهبندی و رگرسیونگیری و به دست آوردن روابط چندین متغیر میباشد در حالی که K-Means بر اساس یک معیار فاصله، دادهها را به K خوشه تقسیم میکند و پس از کلاسهبندی دادهها، رفتار آنها نسبت به یکدیگر را مورد تحلیل قرار میدهد. شبکههای عصبی در تشخیص الگوها و نیز زمانی که اطلاعات در دسترس برای تفسیر کافی نیستند، میتوانند ابزاری سودمند باشند. به منظور شبیهسازی و تخمین عیار مس، الگوریتمهای یاد شده با یکدیگر مورد مقایسه واقع شده و در نهایت نتایج ارائه شدهاند. در مقاله پیش رو، هدف مقایسه نتایج این سه روش به منظور تعمیم آن برای سایر پژوهشها در مواجهه با تعداد دادههای محدود و هموار ساختن مسیر برای محققین میباشد. نتایج حاصله نشان میدهد که روش KNN با ضریب همبستگی مناسبتر نسبت به شبکههای عصبی و K-Means برای تخمین عیار عنصر مس، مؤثر واقع شده است. امتیاز استفاده از روش KNN نسبت به دیگر روشهای تخمینی در مقاله پیش رو، ارائهگر الگویی مشخص و دقیق به منظور تخمین عیار در مواجهه با تعداد دادههای محدود به تصمیمگیران این صنعت میباشد.
پرکام
داده کاوی
شبکه های عصبی
2016
10
22
22
36
https://esrj.sbu.ac.ir/article_96122_6d7fa0fc0e9a2487c51723d975f25b06.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1395
7
4
ریزرخساره ها و مدل رسوبگذاری سازند قم در ناحیه خورآباد (جنوب شرقی قم)
ابراهیم
محمدی
حامد
عامری
سازند قم در حوضههای شمالغربی-جنوبشرقی پیش کمان سنندج-سیرجان، درون کمانی ارومیه-دختر و پس کمانی ایران مرکزی نهشته شده است. نهشتههای سازند قم در جنوبشرقی قم به منظور مطالعه ریزرخساره ها و شرایط حاکم بر رسوبگذاری آنها مورد مطالعه و نمونهبرداری قرار گرفتند. سازند قم در ناحیه مورد مطالعه 260 متر ضخامت داشته و از نظر سنگشناسی عمدتاً شامل سنگ آهکهای متوسط تا ضخیم لایه و تودهای، آهکهای مارنی، مارن، نهشتههای تبخیری و نهشتههای آواری (کنگلومرا، ماسهسنگ و سیلتستون) میباشد. این برش با ناپیوستگی آذرین پی بر روی سنگهای ولکانیکی ائوسن قرار گرفته و در انتها توسط سازند قرمز بالایی پوشیده شده است. با توجه به پراکندگی فرامینیفرها، سازند قم در ناحیه مورد مطالعه دارای سن روپلین-بوردیگالین میباشد. مطالعات میکروسکوپی و شواهد صحرایی منجر به شناسایی 11 ریزرخساره (8 ریزرخساره کربناته و 3 رخساره تبخیری، تخریبی و مارنی) در برش خورآباد گردید. براساس ریزرخساره های شناسایی شده و شواهد صحرایی، نهشتههای سازند قم در برش خورآباد بر روی یک رمپ کربناته نهشته شده است. رمپ مذکور بطور کلی قابل تقسیم به دو بخش رمپ داخلی (لاگون) و رمپ میانی (دریای باز) میباشد و نهشتههای رمپ خارجی که با حضور روزنداران پلانکتون یا ارگانیسمهای مستقل از نور همچون بریوزوثرها و عدم حضور فرمینیفرهای بنتیک همزیست دار مشخص میگردد، در برش مورد مطالعه مشاهد نشده است.
سازند قم
الیگو-میوسن
رمپ
مدل رسوبی
2016
10
22
37
58
https://esrj.sbu.ac.ir/article_96130_ec11e4eb31860a76bc6c8d51e12a5761.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1395
7
4
تحلیل هندسی و جنبشی تاقدیس زیلویی در بخش شمالی فروبار دزفول، جنوب باختر ایران
بهزاد
دریکوند
سید احمد
علوی
حسین
حاجی علی بیگی
ایرج
عبداللهیفرد
فروبار دزفول در بخش مرکزی کمربند چینخورده-رانده زاگرس میادین نفتی متعددی را در خود جای داده است. تاقدیس زیلویی در شمال این فروبار هندسه متفاوتی را در بخشهای مختلف خود نشان میدهد. تحلیل هندسی و جنبشی تاقدیس زیلویی با استفاده از پنج نیمرخ لرزهنگاری تقریباً عمود بر محور این تاقدیس انجام شده است. پارامتر نسبت اندازه (R) برای تاقدیس زیلویی نوع پهن و گسترده را پیشنهاد میکند. پارامتر توزیع خمیدگی یال (L) این تاقدیس در بازه 7/0≥ L ≥17/0 قرار میگیرد. در ستون چینهشناسی منطقه، سازند گچساران به عنوان افق جدایشی بالایی و پارهسازند کلهر به همراه سازندهای پابده و گورپی و سازندهای گرو-دشتک به ترتیب به عنوان افقهای جدایشی فرعی و میانی درگیر در دگرریختی تاقدیس زیلویی بودهاند. این تاقدیس در بخشهای مختلف، هندسهای مشابه چینهای جدایشی، چینهای انتشار گسلی، ساختارهای بالاجسته و چینهای خم گسلی برشی را به نمایش گذاشته است. به دلیل وجود افق جدایشی گرو-دشتک در منطقه و از آنجایی که در برخی نیمرخهای لرزهنگاری تاقدیس زیلویی یک چین جدایشی میباشد، این تاقدیس در بخش میانی و پایانه جنوب خاوری به عنوان یک چین جدایشی گسل خورده و در پایانه شمال باختری به عنوان یک هندسه حد واسط بین چین جدایشی و چین خم گسلی برشی تحلیل شده است.
تاقدیس زیلویی
چین جدایشی
چین خم گسلی برشی
فروبار دزفول
زاگرس
2016
10
22
59
81
https://esrj.sbu.ac.ir/article_96142_abef1204bf23f57bde1e766cb80534ac.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1395
7
4
مقایسه روشهای نیمرخهای عرضی متساویالبعد و پلیگون تغییرات در بررسی تغییرات خطوط ساحلی (مطالعه موردی: قاعده دلتای چالوس)
قاسم
لرستانی
اثرات مستقیم و غیرمستقیم فرایندهای ناشی از هیدرودینامیک دریا و خشکی، سبب تغییرات زیادی در هندسه خط ساحلی میشود. بررسی میزان این تغییرات میتواند برای برنامهریزی پایدار در محیطهای ساحلی بسیار سودمند باشد. هدف از این تحقیق محاسبه میزان تغییرات خط ساحلی به همراه مقایسه دو روش نیمرخهای عرضی متساوی البعد و پلیگون تغییرات در بررسی میزان جابجایی خطوط ساحلی گذشته در قاعده دلتای رودخانهای چالوس میباشد. مواد مورد نیاز برای دستیابی به اهداف این پژوهش، تصاویر TM و ETM سالهای 1988 و 2000 ماهواره لندست و تصویر 2015 ماهواره اسپات مستخرج از نرمافزار گوگلارث میباشد. مبنای کار بر سنجش میزان تغییرات خطوط ساحلی بین مقاطع زمانی با استفاده از دو روش نیمرخهای عرضی متساویالبعد و تغیییرات پلیگونی میباشد. این مطالعه تغییرات زیادی را در بازه زمانی 2015-1988 در محدوده قاعده دلتای چالوس با کاهش50 % بین سالهای 2000-1988 و افزایش 17 % بین سال های ۲۰۰۰-۲۰۱۵ نشان میدهد. میزان درصد تغییرات محاسبه شده مقاطع زمانی مختلف به روش نیمرخهای عرضی متساویالبعد 5/0 درصد تفاوت را نسبت به روش پلیگون تغییرات نشان میدهد که در مقیاس کلان رقم قابل توجهی نمیباشد اما ارزیابی میزان دقت روشهای مورد استفاده با میانگین مربع خطاها از انطباق بهتر روش پلیگون تغییرات با واقعیت زمینی حکایت دارد. شایان ذکر است که در روش نیمرخهای عرضی متساویالبعد، نحوه انتخاب خط مبنا، چرخش خط ساحلی در پارهای از مناطق ساحلی و تورفتگی یا بیرونزدگی زیاد قسمتهایی از خطوط ساحلی تاثیر زیادی در نتایج حاصله خواهد داشت. اما در روش تغییرات پلیگونی به دلیل اندازهگیری تغییرات حادث شده بین دو خط ساحلی، نتایج بدست آمده صرفا متکی به پارامترهای اندازهگیری در موقعیت خط ساحلی بوده و اعتبار علمی بالاتری را نسبت به روش نیمرخهای عرضی متساویالبعد نشان میدهد
دریای خزر
خط ساحلی
دلتای چالوس
نیمرخهای عرضی متساویالبعد
پلیگون تغییرات
2016
10
22
82
95
https://esrj.sbu.ac.ir/article_96150_d833330e85da5cc3472c01eda3978f88.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1395
7
4
ارتفاع خط تعادل (TP-ELA و TPW-ELA) در ارتفاعات زاگرس
بابک
ابراهیمی
عبداله
سیف
ارتفاع خط تعادل یخچالی عموماً وابسته به میزان تراکم برف است که خود تحتتأثیر توزیع بارش برف در فصل زمستان و همینطور فعالیتهای بادرُفتی برف است. با توجه به اثر باد بر موقعیت ارتفاع خط تعادل، دو مفهوم ارتفاع خط تعادل دما-بارش و ارتفاع خط تعادل دما-بارش-باد به ترتیب جهت تفکیک خط تعادل متأثر از دمای فصل ذوب و بارش برف فصل سرد و همینطور خط تعادل متأثر از اثر دما، بارش و اثر تراکمی باد ارائه شده است. در این تحقیق خط تعادل دما-بارش در مناطق مطالعاتی زردکوه، اشترانکوه، دنا، شاهو و گرین واقع در زاگرس مرتفع محاسبه شد. به این منظور دما و بارش متوسط فصل ذوب و فصل بارش برف بر اساس دادههای ثبت شده در ایستگاههای هواشناسی تحلیل و ارتفاع خط تعادل دما-بارش حاضر با لحاظ آهنگ افت آدیاباتیک، گرادیان بارش-ارتفاع و وضعیت توپوگرافی محاسبه گردیده است. همچنین بر اساس ارتفاع یخچالهای کوچک در این مناطق، وضعیت حاضر ارتفاع خط تعادل یخچالی دما-بارش-باد در این مناطق تخمین زده شده است. بر این اساس ارتفاع خط تعادل یخچالی دما-بارش در مناطق مطالعاتی بین 4400 الی 4500 متر از سطح دریا (بالاتر از ارتفاع بلندترین قلل ارتفاعات زاگرس) و همچنین ارتفاع خط تعادل یخچالی دما-بارش-باد در محدوده ارتفاعات زردکوه و اشترانکوه حدود 3850 متر از سطح دریا اندازهگیری شده که حدود 650 متر پائینتر از ارتفاع خط تعادل یخچالی دما-بارش است. بنابراین با توجه به ارتفاع خط تعادل یخچالی دما-بارش، در حال حاضر شرایط تشکیل تودههای یخچالی در مناطق مطالعاتی فراهم نبوده و یخچالهای کوچک مشاهده شده در ارتفاعات دنا، زردکوه و اشترانکوه نتیجه فعالیتهای بادرُفتی در دامنههای شمالی و تراکم برف در سیرکهای یخچالی این مناطق است.
ارتفاع خط تعادل
یخچال
اقلیم
زاگرس
2016
10
22
96
118
https://esrj.sbu.ac.ir/article_96155_9fee9b287f2c7b3b4617aa126aa33592.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1395
7
4
انسجام سازمانی و شناسایی دست اندرکاران کلیدی در مدیریت پایدار سرزمین (منطقه مورد مطالعه: شهرستان محلات- استان مرکزی)
مهدی
قربانی
حسینعلی
متولی
ساره
راسخی
لیلا
عوض پور
مدیریت پایدار سرزمین در ایران از یک ساختار سلسله مراتبی تبعیت میکند که دارای مقیاسهای متفاوتی در سطوح مختلف میباشد. در هر سطح دست اندرکاران مختلفی نقشآفرین میباشند که از یک سو با تشکلها و سازمانهای هممقیاس خود و از طرفی با سایر دست اندرکاران سازمانی در سایر سطوح مرتبطند. در راستای دستیابی به مدیریت پایدار منابع آب و خاک در عرصههای طبیعی مشارکت کلیه دست اندرکاران سازمانی ضروریست و همچنین موفقیت مدیریت جامع وابسته به میزان انسجام سازمانی است. این تحقیق از دستاوردهای پروژه الگوی ایرانی مشارکت و توانمندسازی جوامع محلی با رویکرد شبکههای اجتماعی است که به تحلیل انسجام سازمانی و شناسایی دست اندرکاران کلیدی در مدیریت پایدار سرزمین در شهرستان محلات استان مرکزی پرداخته است. پس از کشف مشکلات پیش روی توسعه پایدار روستایی و تعیین نیازسنجی مشارکتی به منظور برنامهریزی مشارکتی و اجرای سیاستها در چشمانداز 5 ساله، کارگاههای مشارکتی برای دست اندرکاران سازمانی در سطح شهرستان برگزار گردید. در این راستا پیوندهای تبادل اطلاعات و همکاری در بین دست اندرکاران سازمانی با استفاده از شاخصهای کمی سطح کلان شبکه بررسی و سرمایه سازمانی میان دست اندرکاران طی دو مرحله قبل و بعد از تدوین سند چشمانداز سنجش گردید. نتایج نشان از آن داشت که میزان انسجام سازمانی و شاخص دوسویگی پیوندها طی دو مرحله پایش از شرایط متوسط به شرایط زیاد ارتقا و همچنین طی این دو مرحله از میزان تمرکز در تصمیمگیری کاسته شده است. این نتایج بر تقویت روابط برون بخشی در راستای مدیریت جامع سرزمین و توسعه پایدار محلی و کاهش تمرکز در تصمیمگیری و برنامهریزی در راستای تحقق توسعه پایدار تاکید مینماید.
انسجام سازمانی
تحلیل شبکه
تمرکززدایی
روابط برون بخشی
مدیریت پایدار سرزمین
شهرستان محلات
2016
10
22
119
138
https://esrj.sbu.ac.ir/article_96102_cd265fa29f79e32affb90dbcee9af550.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1395
7
4
تعیین دبی مقطع پر و توان جریان رودخانه لیقوانچای بر اساس ویژگی-های مورفومتری کانال
سمیه
خالقی
ارزیابی دبی مقطع پر و توان جریان از جهت احیاء و مدیریت رودخانه بسیار با اهمیت است. در این مطالعه، ابتدا پارامترهای مورفومتری مجرا از طریق نقشهبرداری از مقاطع عرضی رودخانه و استفاده از نقشههای موجود از مسیر رودخانه لیقوانچای بدست آمد. سپس دبی مقطع پر، سرعت جریان، ضریب زبری بستر با استفاده از روابط مانینگ و توان جریان و توان جریان در واحد عرض رودخانه و در نهایت دوره بازگشت دبیهای حداکثر لحظهای رودخانه لیقوانچای محاسبه گردید. نتایج نشان داد که مقدار دبی مقطع پر در مقاطع مختلف از 22/2 تا 14/9 متر مکعب بر ثانیه متغیر بوده و از بالادست به پایین دست رودخانه روند افزایشی داشته است. همچنین دوره بازگشت 1 تا 2 سال برای دبی مقطع پر رودخانه لیقوانچای تخمین زده شد. علاوه بر این، توان جریان در مقاطع مورد بررسی از 39/500 تا 82/2012 وات بر متر متغیر بوده و بیشترین توان جریان مربوط به مقطع 6 میباشد که دارای شیب و سرعت جریان بالایی است. همچنین انرژی رودخانه لیقوانچای جهت اعمال تغییرات، در 90 درصد مقاطع مورد بررسی در طبقه با انرژی متوسط (B) قرار گرفت. بنابراین اجرای طرحهای احیاء رودخانه بهخصوص در مقطع 6 و 7 با انرژی و فرسایش پذیری زیاد، لازم و ضروری است.
توان جریان
توان واحد جریان
دبی مقطع پر
رودخانه لیقوان چای
ویژگیهای مورفومتری
2016
10
22
139
152
https://esrj.sbu.ac.ir/article_96111_8620cea9a5055d5f3de1591d286b1b74.pdf
پژوهشهای دانش زمین
2008-8299
2008-8299
1395
7
4
ارزیابی آسیبپذیری سواحل نسبت به بالا آمدن تراز آب دریا، استان مازندران
صدرالدین
متولی
محمد مهدی
حسین زاده
خه بات
درفشی
در 50 سال گذشته بالا آمدن سطح آب دریای خزر و پایین رفتن تدریجی و مجدد آن که بخشی از رفتار طبیعیاش است، ساختمانها، زمینهای زراعی و بخشهای مسکونی و تجاری زیادی را تخریب کرده و یا در معرض تهدید قرار داده است. حریم قانونی فعلی دریای خزر مطابق تعریف ارائه شده در قانون اراضی مستحدثه و ساحلی 60 متر از آخرین نقطه پیشرفتگی آب در سال 1342 بیان شده است. با توجه به حداکثر تراز آب دریای خزر در سال یاد شده که برابر 66/27- متر میباشد، 87/88 درصد از طول خط کرانه استان مازندران در محدوده حریم قانونی به زیر آب رفته است. در این پژوهش برای دستیابی به شاخص آسیبپذیری منطقه ساحلی استان مازندران در برابر نوسانات تراز آب دریا، پنج متغیر در قالب دو زیر شاخص طبیعی و انسان منشاء بکار گرفته شد. متغیرهای مورد نظر با توجه به هدف مطالعه شامل تغییرات ارتفاع زمین، شیب، ناهمواریهای ساحلی کاربری اراضی و دوری و نزدیکی از جاده است. تعیین حریمهای حائل اولیه و ثانویه در استان مازندران نشان داد که در محدوده خط ساحل سال 1389 تا تراز 7/24- متر (حریم حائل اولیه)، بیشترین کاربری اراضی به ساختارهای طبیعی، زراعی و باغی اختصاص دارد؛ ساختارهای طبیعی با 8045 هکتار بیشترین مساحت را دارند که معادل 7/35 درصد از مجموع اراضی واقع شده در محدوده حائل اولیه را شامل میشوند. در محدوده حریم عمودی ثانویه استان مازندران (تراز ارتفاعی 7/24- تا 5/23- متر)، کاربریهای زراعی با 9644 هکتار غالب میشوند و بیشترین مساحت را در میان اراضی واقع شده در این محدوده دارند.
آسیبپذیری سواحل
استان مازندران
شاخص CVI
تعیین حریم
نوسانات تراز آب
2016
10
22
153
168
https://esrj.sbu.ac.ir/article_96121_9b053f7a308d0116a631c15277adf618.pdf