دانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82996120150321مطالعه جایگاه تکتونیکی، شواهد دگرسانی و پتانسیلهای معدنی در گدازههای آلکالن جوان منطقهی ناسفنده، ( شمالشرق نهبندان، شرق ایران)، با نگاهی بر انکلاوهای آن11895503FAعصمت علیشاهیمدرس آموزشکده معدن نهبندان، خراسان جنوبیمحمد حسین زرینکوبدانشگاه بیرجندJournal Article20150715در شمالشرق نهبندان و در بخش شمالی ایالت ساختاری سیستان، واحدهای پراکندهای ازگدازههای آلکالن پلیو-کواترنری وجود دارد که تنوع سنگشناسی آنها بر اساس مطالعات صورت گرفته شامل الیوین بازالت، بازالت، آندزیت بازالت و تراکیآندزیت با بافت غالب پورفیری با خمیره میکرولیتی، جریانی و حفرهای میباشد. فنوکریستهای غالب آنها را آمفیبول، کلینوپیروکسن و الیوین تشکیل میدهند. با توجه به بررسیهای پتروگرافی انجام شده در منطقه مورد مطالعه، انکلاوهای متادیوریتی، آمفیبولیتی و پیروکسنیتی تشخیص داده شد. دگرسانی پروپیلیتیک در این سنگها متداول است. گدازههای مذکور بر روی پارگی سرشاخه خاوری گسل نه قرار گرفتهاند. شواهدی از قبیل بافت حفرهای، دگرسانی پروپیلیتیک و قرارگیری بر روی گسل نه، حاکی از احتمال بالای وجود پتانسیلهای معدنی از نوع اپی ترمال است. شواهد صحرایی و اطلاعات بهدست آمده از تصاویر ماهوارهای نشان میدهد که فعالیت ولکانیکی ناسفنده از نوع شکافی بوده و با توجه به جوان بودن آن شرایط ایجاد یک چرخه گرمابی را دارد. این سنگها ماهیت آلکالن داشته و بر اساس ویژگیهای عناصر کمیاب معرف ولکانیسم درون صفحهای میباشند و از یک منشاء گوشتهای غنیشده با درجات ذوببخشی کم در میدان پایداری گارنت (احتمالاً در استنوسفر) شکل گرفتهاند که در اثر کششهای محلی به سطح زمین راه یافته اند.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95503_82092e796a411c2f9c332584fe19f3e2.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82996120150321ریزرخسارهها، مدل رسوبگذاری و لیتواستراتیگرافی سازند قم، در ناحیه میانه- بستانآباد193995522FAارسلان بخشیکارشناس رسوبشناسی مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفتمحسن لیاقتدانشگاه شهید بهشتی تهرانامیر فیضیکارشناس چینه شناسی مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفتJournal Article20150715در ناحیه میانه – بستانآباد 7 برش چینهشناسی از سازند قم به سن میوسن (اکیتانین – بوردیگالین)، مورد مطالعه قرار گرفت. این سازند که در جنوب و جنوبشرق منطقه (حوالی میانه در برشهای سلیمانلو، بالش کندی، گندوقی و داداشی) عمدتا دارای سنگشناسی کربناته بوده و در بخش شمالغربی آن (حوالی بستان آباد در برشهای ینگهجه، برنجآباد و ارشتناب) متشکل از رخسارههای تخریبی است؛ که به سبب افزایش نرخ تامین رسوبات از خشکی به حوضه رسوبی، از سمت میانه به طرف بستانآباد ضخامت این سازند افزایش مییابد. بر اساس مطالعات چینهشناسی، این سازند در قاعده با ناپیوستگی به رسوبات قدیمیتر با سنین متفاوت را پوشانده، و در راس به ناپیوستگی موجود در مرز چینهشناسی با سازند قرمز بالایی منتهی میشود. با توجه به مطالعات رسوبشناسی در ناحیه، مدل رسوبگذاری این سازند یک شلف کربناته لبهدار با زونهای مختلف از قبیل جزر و مدی، لاگون، سدی، کم عمق دریای باز، شیب و حوضه است. عمق حوضه رسوبگذاری به طرف شمالغرب افزایش مییابد. رسوبات توربیدایتی، مربوط به محیط جلوی دلتا، در بخش شمالغرب ناحیه مورد مطالعه از این سازند احتمالا به سبب رژیم تکتونیکی کششی حاکم بر حوضه رسوبی در زمان رسوبگذاری و یا هورست و گرابنهای ناحیه و عملکرد گسلها، دارای ضخامت زیاد و غیرعادی هستند. مطالعات زمینشناسی نفت حاکی از گسترش سنگ مخزن خوب در کل ناحیه و گسترش سنگ پوشش بیشتر در شمالغرب ناحیه مورد مطالعه بوده است.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95522_cadf289469f843f390f967ae393437c3.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82996120150321noبرآورد مناطق امید بخش جهت تهیه نقشههای ناهنجاری ژئوشیمیایی مس و مولیبدن در منطقه پرکام، کرمان405095530FAسید سعید قنادپوردانشگاه صنعتی امیرکبیر0000-0001-9105-2428اردشیر هزارخانیدانشگاه صنعتی امیرکبیرJournal Article20150520There are several statistical methodologies presented for separating anomalous values from background leading to determination of anomalous areas. These methods range from simple approaches to complicated ones and include nonstructural and structural methods, subtraction separation method and so on. Structural methods take the sampling locations and their spatial relation into account for estimating the anomalous areas. The U-statistic method is one of the most important structural methods. It considers the location of samples and carries out the statistical analysis of the data without judging from a geochemical point of view and tries to separate subpopulations and also to determine anomalous areas. In the present study, several nonstructural methods including assessment of threshold based on median and standard deviation, median absolute deviation (MAD) and P.N product are used and U-statistic is considered as structural method to assess prospective areas of Parkam district. Results show that MAD method reduced background well and P.N method increased correlation of points. However, U-statistic method plays the role of both mentioned advantages meaning in addition to reducing outlier data effect, it regularizes anomalous values and also their dispersion is reduced significantly. It is possible to determine anomaly areas according to anomalous samples positioning so that denser areas are more important. Finally, lithogeochemical map of study area is provided for copper and molybdenumبه منظور جدایش مقادیر ناهنجار از مقادیر زمینه و برای جداسازی و تشخیص محدودههای ناهنجاری، روشهای آماری مختلفی ارائه شده است. این روشها از انواع ساده تا پیچیده تغییر میکنند و شامل روشهای غیر ساختاری، روشهای ساختاری و روش جداسازی تفریق و غیره میباشند. روشهای ساختاری شامل روشهایی است که موقعیت نقاط نمونهبرداری و ارتباط فضایی آنها را در تخمین مناطق ناهنجار در نظر میگیرد. روش آمارۀ فضایی U از جمله مهمترین روشهای ساختاری محسوب میشود که با در نظر گرفتن موقعیت فضایی نمونهها و بدون قضاوت کارشناسی زمینشیمیست به تجزیه و تحلیل آماری دادهها پرداخته و اقدام به جداسازی زیرجوامع و تشخیص مناطق ناهنجار مینماید. در این مطالعه به منظور برآورد مناطق امید بخش محدوده پرکام از روش برآورد حد آستانهای، بر اساس میانه و انحراف معیار و انحراف مطلق میانه (MAD) به عنوان روشهای غیرساختاری و روش آماره U به عنوان روش ساختاری استفاده شده است. نتایج حاصله نشان میدهد که روش MAD نسبت به روش برآورد حد آستانهای، بر اساس میانه و انحراف معیار، حد زمینه را به خوبی کاهش داده اما پیوستگی نقاط را به میزان قابل توجهی افزایش نمیدهد. در صورتی که روش آماره U هر دو برتری مذکور را با دقت بیشتر ایفا مینماید. یعنی علاوه بر کاهش تأثیر دادههای ناهماهنگ، به نمونههای ناهنجار نظم بسیار بیشتری بخشیده و پراکندگی آنها را به شکل چشمگیری مطابق با الگوی دگرسانی منطقه مورد مطالعه کاهش میدهد. به طوری که میتوان با توجه به آنها (موقعیت قرارگیری نمونههای ناهنجار) محدودهای که دارای چگالی بیشتری از نمونههای ناهنجار میباشد را به عنوان مناطق ناهنجاری تعیین نمود. در نهایت نیز به کمک روش آماره U نقشه زمینشیمی واحدهای سنگی منطقه در مورد عناصر مس و مولیبدن تهیه شده است.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95530_493a5b71d340cbc1bd835ed694f82879.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82996120150321Typology of evolutionary paths of polycentric urban region of Central Mazandaranگونهشناسی سیر تکوینی منطقه شهری چند مرکزی مازندران مرکزی516395538FAهاشم داداش پوردانشگاه تربیت مدرسمحمد رضا حق جودانشگاه مازندرانمجتبی شهابی شهمیریپردیس هنرهای زیبا،دانشگاه تهرانJournal Article20150520The definition of the concept and planning of polycentric urban regions is still one of the vaguest one, in spite of the two decades of the global attempts. Theoretical literature refers parts of this ambiguity to the evolutionary process of the polycentric metropolitan areas in the various regions of the world. In other words, based on their nature and identity, polycentric urban regions like any other phenomena show unique behavior encountering process, trends and issues. Thus, comprehension of this process and evolutionary paths can help planners understand the morphology of poly-centricity, its relations and governance interactions. Accordingly, this study seeks to understand that of which evolutionary paths the polycentric urban region of central Mazandaran follows and in which phases of development it stands. For this purpose, by employing the Champion’s alternative paths for the evolution of polycentric urban regions (2001) and measuring the morphological and functional dimensions of the Central Mazandaran over 30 years, it has become disclosed that despite of the assumptions of network- poly-centricity pattern of Central Mazandaran, the study area consists of four functional urban regions that define the main share of regional trips within their city. Thus, this urban region is determined as a fusion mode of polycentric urban development between the second and third phases in account of dominant centrality absence and the multiplicity and proximity of centersپس از گذشت دو دهه از تلاش جهانی برای تعریف و برنامهریزی مناطق شهری چند مرکزی، همچنان این مفهوم یکی از مبهمترین اصطلاحات ممکن به شمار میرود. بخشی از این ابهام به فرایند شکلگیری و تکوین این مناطق در نقاط مختلف دنیا باز میگردد. به عبارتی مناطق شهری چند مرکزی مانند هر پدیده دیگری متناسب با ماهیت و چیستی خود، در مواجهه با فرآیندها، روندها و مسائل رفتارهایی مختص به خود را بروز میدهد. از این رو، درک این فرایندها و سیر تکوینی این مناطق، به فهم برنامهریزان از مورفولوژی چند مرکزی، روابط بین آنها و تعاملات مدیریتی آنها کمک خواهد کرد. بر این اساس، مقاله حاضر سعی دارد تا مشخص کند منطقه شهری چند مرکزی مازندران مرکزی از چه سیر تکوینی پیروی میکند و در چه مرحلهای از توسعه چند مرکزی به سر میبرد. بدین منظور با استفاده از گونهشناسی سیر تکوینی الگوی توسعه شهری چند مرکزی توسط چمپین (2001)، دو بعد مورفولوژیک و چند مرکزی منطقه شهری مازندران مرکزی مورد سنجش قرار گرفت. بدین منظور برای سنجش بعد مورفولوژیک از تغییرات عملکردی شاخصهای جمعیتی مانند آنتروپی و نخست شهری، و برای سنجش بعد عملکردی از روش حوزه ارتباطی با استفاه از جریان سفرهای آونگی در طول سه دهه استفاده گردید. با بررسی تغییرات دو بعد چند مرکزی مورفولوژیک و عملکردی منطقه شهری مازندران مرکزی در طول یک دوره سی ساله، روشن شد که برخلاف فرضیات مطرح شده مبنی بر الگوی چند مرکزی-شبکهای در مازندران، محدوده مطالعه متشکل از چهار منطقه شهری عملکردی است که سهم اصلی سفرهای آونگی منطقه را در درون شهرستان خود تعریف میکنند. بدین ترتیب با توجه به نبود مرکزی مسلط و سلسلهمراتبی روشن، تعدد و نزدیکی مراکز به یکدیگر این منطقه به عنوان یک مد ائتلافی از توسعه شهری چند مرکزی در بین مراحل دوم و سوم تشخیص داده شد.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95538_fc3d8966918aaa8a886fcb153c587493.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82996120150321مقایسه روشهای روزگن و استیل رود در طبقهبندی رودخانههای کوهستانی، مطالعه موردی البرز شمالی، حوضه آبریز لاویج647995552FAرضا اسماعیلیاستادیار گروه جغرافیا دانشگاه مازندرانمحمدمهدی حسینزادهدانشیار دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20150715رودها سیستمهای طبیعی پیچیدهای هستند و طبقهبندی رود میتواند درک بهتری از مطالعهی فرایندها و اشکال رود فراهم آورد. دراین تحقیق حوضه آبریز لاویج رود در البرز شمالی با استفاده از روشهای روزگن و استیل رود طبقهبندی شدند. چهارچوب استیل رود دارای چهار مرحله است که در این مقاله فقط مرحله اول مورد توجه قرار گرفته است. در مرحلة یک چهارچوب استیل رود ویژگی و رفتار رود ارزیابی میشود. هر استیل رود براساس چهار معیار کلیدی موقعیت دره، الگوی فضایی کانال، واحدهای ژئومورفیک و بافت مواد بستر شناسایی میشود. همچنین با روش روزگن و براساس متغیرهای ژئومورفیک نسبت حفردره، شیب، نسبت پهنا به عمق، سینوسیته و اندازه ذرات رسوبی کانال، رودخانه لاویج مورد بررسی قرارگرفت. براساس روش استیل رود، هشت استیل در حوضه آبریز لاویج شناسایی شدند که عبارتند از: 1- در موقعیت درهای محدود استیلهای سرآب پرشیب، گلوگاه، محدود با کرانه لغزشی و محدود با دشت سیلابی اتفاقی و کوچک 2- در موقعیت درهای نسبتاً محدود دو استیل رود با سینوسیته کم و دشت سیلابی ناپیوسته و استیل رود نسبتاً محدود با دشت سیلابی ناپیوسته و تحت کنترل سنگ بستر و 3- در موقعیت درهای به صورت جانبی نامحدود یا آبرفتی دو استیل رود پرشده- فروسایی شده و پرانرژی با بستر گراولی شناسایی شدند. در سیستم طبقهبندی روزگن فقط گروه A این روش درست شناسایی شده و بقیه بازهها در هیچ گروه مشخصی قرار نگرفتند. عامل اصلی این عدم تطبیق پارامترهای شیب و سینوسیته بودهاند. تکتونیک و اقلیم موجب این پیچیدگی در انواع رود و عدم کارآیی این روش در منطقه شده است.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95552_725e411a2926bce7d4346553ae1a7302.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82996120150321Structural Changes in the Squares of Tehranتحولات ساختار کالبدی میدانهای شهر تهران، مطالعه موردی میدانهای امام خمینی، بهارستان، انقلاب و آزادی809995563FAمحمد تقی رضویاندانشگاه شهید بهشتیزهرا خدابخشیدانشگاه شهید بهشتیJournal Article20150707Abstract Urban squares of Iran have undergone various structural changes from tradition to modernity. These changes have influenced socio-cultural life of urbanites in various dimentions. It is vital to identify the structural features of urban squares in order to manage and implement constructive solutions. The present research investigates the structural changes of urban cities. In order to accomplish this goal, four squares of Tehran city, namely Imam Khomeini, Baharestan, Enghelab, and Azadi Squares are selected as samples for case study. The research methodology is historical-analytic, and documents and field observations were the two data collection methods used. For such a purpose, the structural features and indexes of the square were extracted from different sources and described and analyzed in the four targeted squares. The results show differences in structure between Imam Khomeini and Baharestan squares, which were built during Ghajar rein, on the one hand, and that of Enghelab and Azadi squares, which were built in Pahlavi 1st and 2nd reigns respectively, on the other. The squares of Ghajar period have an amalgamation of traditional and modern elements within and in the body of the square. But the squares of Pahlavi period are far away from the structural features of traditional squares and, thus, are turned into modern squares. Such a trend also continued during the Islamic Republicمیدانهای شهری ایران در گذر از سنت به مدرنیته دچار تغییرات ساختاری گوناگون شدهاند. این تغییرات در یک فرایند تغییر فضایی منجر به پیدایش مسایل کالبدی و اجتماعی و مشکلات ناشی از آن برای مردم شده است. به منظور مدیریت و ارایه راهکارهای مواجهه با این مشکلات، شناخت ویژگیهای ساختاری میدانهای شهری ضروری است. در این پژوهش تحولات ساختاری میدانهای شهری مورد بررسی قرار گرفته است. میدانهای شهر تهران با تاکید بر چهار میدان اصلی (امام خمینی، بهارستان، انقلاب و آزادی)، به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شده است. روش تحقیق در این پژوهش تاریخی – تحلیلی بوده و جمعآوری اطلاعات مورد نیاز بر پایه دو شیوه اسنادی و مشاهده میدانی صورت گرفته است. بدین منظور از منابع مختلف، ویژگیها و شاخصهای ساختاری هر میدان استخراج شده و در چهار میدان موردی پژوهش، توصیف و تحلیل شده است. نتایج یافتهها نشاندهنده تفاوت ساختار میدانهای امام خمینی و بهارستان در دوره قاجار با میدانهای انقلاب و آزادی که به ترتیب در دوره پهلوی اول و دوم ساخته شده، میباشد. میدانهای دوره قاجار عناصر سنتی و مدرن را با یکدیگر در درون و بدنه میدان عرضه میداشته در حالیکه میدانهای دوره پهلوی از ویژگیهای ساختاری میدان سنتی دور شده و به میدان مدرن و فلکه تبدیل شده است. روند تغییر پس از انقلاب اسلامی نیز ادامه داشته است.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95563_49cfead2518254d7d9a8e58afbbd7d12.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82996120150321تحلیل تقسیمات قلمرویی سازمانها و نهادهای خدماتی کلانشهر تهران10011795514FAجمیله توکلینیااستادیار گروه جغرافیای انسانی، دانشگاه شهید بهشتیمظفر صرافیدانشیار گروه جغرافیای انسانی، دانشگاه شهید بهشتیغلامرضا کاظمیاناستادیار گروه مدیریت دولتی، شهری و کارآفرینی، دانشگاه علامه طباطباییمحمد شالیدانشجوی دکتری، جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20150819یکی از اصلیترین موانع فراروی مدیریت شهری کارآمد در کلانشهرها، چندپارچگی مدیریت شهری و عدم هماهنگی بین سازمانهای خدماتی در عرصههای تصمیمگیری، سیاستگذاری، برنامهریزی، اجرا و نظارت در نبود دولت محلی است. تقسیمات شهری متفاوت و ناهماهنگ بین سازمانها از نتایج و اشکال چندپارچگی مدیریت شهری به شمار میرود. هدف از این پژوهش، تحلیل تقسیمات قلمرویی سازمانها و نهادهای خدماتی کلانشهر تهران برای تحقق مدیریت یکپارچه شهری است. بدین منظور، با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و با بهرهگیری از نرمافزار GIS، تقسیمات شهری سازمانهای کلانشهر تهران به صورت منفرد و تطبیقی بررسی و تحلیل شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که با رشد و توسعه کلانشهر تهران هر کدام از سازمانها و نهادهای خدماتی بر اساس ساختارهای بخشی و معیارهای خاص خود بدون توجه به سایر نهادها، شهر را به چند منطقه تقسیم کرده و تشکیلات خود را بر اساس این مناطق سازماندهی و تقسیمبندی نمودهاند. این امر از یک سو موجب بروز مشکلاتی در خدمات رسانی شهروندان شده و از سوی دیگر به ناهماهنگی در سیستم مدیریت شهری، ناپایداری، تداخل عملکردی و صرف هزینههای مضاعف در مدیریت انجامیده است. بنابراین، ضرورت اصلاح و ارائه راهکاری برای اصلاح ساختار مدیریت شهری کلانشهر تهران و رسیدن به تقسیمات فضایی- عملکردی بهینه کاملاً مشهود است. در این راستا، تمهیدات و چگونگی مدیریت یکپارچه شهری برای هماهنگ کردن اجزای از همگسیخته و مستقل برنامهریزی و مدیریت شهری و کاستن از تفرق و تعدد عوامل تصمیمگیر در تهران مطرح شده است. بر پایه الگوی پیشنهادی مدیریت یکپارچه شهری چهار اقدام؛ تمرکززدایی از قدرت و تشکیل حکومت محلی، هماهنگی بین نهادی و سازمانی، تقسیمات قلمرویی مشترک و تدوین استراتژیهای پایدار به منظور دستیابی به ساختار مدیریت یکپارچه شهری ضروری است.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95514_389753ba553445113a943bd272abf543.pdf