دانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82997120160621Analysis of the Effect of North Atlantic and Mediterranean Oscillation Teleconnection Patterns on Variations of Cloudiness during Winter Season in Iranواکاوی اثر الگوهای پیوند از دور نوسان اطلس شمالی و مدیترانه بر تغییرات ابرناکی زمستانه ایران11595812FAمحمد رضاییدانشجوی دکتری آب و هواشناسی ماهوارهای، دانشگاه تربیت مدرسیوسف قویدل رحیمیاستادیار گروه جغرافیای طبیعی، دانشگاه تربیت مدرسJournal Article20150713Clouds are one of the most complex elements in the climate system which not only change the energy budget but also affect the temporal and spatial distribution of climate elements. Ffluctuations of pressure in distant oceans may lead to variations of climatic elements in Iran. This study aims at indicating the impact of North Atlantic and Mediterranean oscillation teleconnection patterns on variations of cloudiness during winter season in Iran.
in this study, initially for 53 points in Iran the monthly cloudiness reanalysis data from NCEP for a 35-year period (1979-2013) with a resolution of 1.86 degree was obtained. Thereafter, the correlation between cloud covering was calculated for December to March, with Mediterranean oscillation (1979-2000) and the North Atlantic Oscillation data (1979-2013). in the figure below gridded point is represented by a map.
Data of percent cloudiness in Iran figure 1) The distribution of gridded point for
The obtained results show that under the best of circumstances in northwestern of Iran, the highest correlation between Mediterranean and the North Atlantic Oscillation index with cloudiness is -0.62 and -0.59 for January and February, respectively. Also, in all of the winter months, there is a significant negative correlation between teleconnection patterns and cloudiness at least for one area of Iran. Effect of the teleconnection patterns on the cloudiness, in terms of spatial was more uniform compared to precipitation. As a result, in the negative phase, cloudiness was steadily increased at Iran but as shown in previous investigations and also current study this was less evident regarding the precipitation.ابرها به عنوان یکی از پیچیدهترین عناصر سیستم آبوهوا، علاوه بر تغییر در بودجه انرژی، در توزیع زمانی و مکانی بسیاری از عناصر آب و هوایی موثرند. نوسانات فشار در پهنههای آبی دور دست میتواند موجب تغییرپذیری در عناصر آب و هوایی ایران شود. این پژوهش سعی در آشکارسازی اثر الگوهای پیوند از دور نوسان اطلس شمالی و مدیترانه بر روی ابرناکی زمستان ایران دارد. به این منظور ابتدا دادههای بازکاوی شده ابرناکی ماهانه، در یک دوره 35 ساله (1979- 2013) برای 53 نقطه در ایران با قدرت تفکیک 86/1 درجه اخذ گردید. سپس به منظور آشکارسازی ارتباط، همبستگی بین سری زمانی پوشش ابر ماههای دسامبر تا مارس با دادههای الگوی پیوندازدور نوسان مدیترانه (1979-2000) و نوسانات اطلس شمالی (1979-2013) محاسبه گردید. نتایج نشان داد که در بهترین حالت، بین شاخص نوسان مدیترانه و اطلس شمالی با ابرناکی، به ترتیب بالاترین مقادیر ضریب همبستگی به میزان 62/0- برای ماه ژانویه و 59/0- برای ماه فوریه، در شمال غرب ایران قابل مشاهده بوده و در تمامی ماههای زمستان ارتباط معکوس و معنی داری بین شاخصهای مذکور و ابرناکی حداقل در یک پهنه از ایران وجود داشته است. همچنین یافته ها نشان داد که اثر الگوهای مذکور بر ابرناکی، ضمن قوی تر بودن، از نظر فضایی نیز یکنواخت تر از عنصر بارش بوده است؛ به گونهای که در فازهای منفی ابرناکی به طور یکنواختی در سطح ایران افزایش داشته، اما این امر در مورد بارش (با توجه به مطالعاتی که قبلاً انجام شده) کمتر صادق است.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95812_263ba3893d414169222f142e04b551a2.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82997120160621Spatial and temporal variability of precipitation and wet-dry spells in southern areas of Caspian Seaتغییرپذیری بارش و دوره های تر و خشک در بخشهای جنوبی دریای خزر163095849FAیدالله یوسفیدانشگاه مازندرانJournal Article20151205This study surveyed variability in precipitation in the southern part of the Caspian Sea using 8 index. Daily precipitation data for 5 synoptic stations with period 1956-2014 is obtained from Iran Meteorological Organization. Derived Indices from precipitation are the largest number of consecutive dry days, mean duration of consecutive wet days, mean precipitation of wet spells, number of annual wet spells, annual precipitation, largest number of consecutive wet days, maximum precipitation and number of days with precipitation equal to or greater than 1 mm. Using of Mann–Kendall for all indexes showed that mean duration of consecutive wet days and number of days with precipitation equal to or greater than 1 mm have distinctive decreasing trend. Any station has not any trend in CDD index. Investigate of NCPI Tele-connection showed that this index is correlated with monthly precipitation days in southern areas of Caspian Sea. But this index is not correlated with largest number of consecutive wet days. Annual precipitation without significant changes with decrease in number and duration of precipitation days show that annual precipitation is falling on fewer days during a year in this region.بررسی حاضر به تغییرپذیری بارش در بخشهای جنوبی دریای خزر با استفاده از 8 شاخص پرداخته است.داده های روزانه بارش برای 5 ایستگاه سینوپتیک برای دوره زمانی 1956-2014 از سازمان هواشناسی دریافتو مورد بررسی قرار گرفت. میزان NCPI نیز از دادههای جو بالای پایگاه NCEP/NCAR استخراج شد. شاخص-های استخراجشده از بارش شامل طولانیترین دوره خشک سالانه، میانگین تداوم دورههای تر، میانگین بارشدورههای تر، تعداد دورههای تر سالانه، بارش سالانه، طولانیترین دوره تر سالانه، بیشینه بارش سالانه در یکدوره تر و تعداد روزهای بارش است. نتایج نشان داد از میان تغییرات همه شاخصها تغییر میانگین تداومدورههای تر و تعداد روزهای بارش در همه ایستگاهها مشخصتر بوده و دارای روند کاهشی معنیداری هستند.این کاهش در همه ایستگاهها مشاهده شد. در هیچ یک از ایستگاهها طولانیترین دوره خشک سالانه ) CDD )دارای روند خاصی نبوده است. بررسی همبستگی، میان روزهای بارش به صورت ماهانه با شاخص دریای شمال-خزر ) NCPI ( همبستگی زیادی را میان این دو به ویژه در ماههای ژانویه، آوریل، سپتامبر و دسامبر نشان داد.همبستگی نشان داد در فاز منفی NCPI تعداد روزهای خشک افزایش مییابد و تعداد روزهای بارش کاهشنشان میدهد. همچنین طولانیترین دوره تر پیوسته ) CWD ( همبستگی معنیداری با NCPI نشان نداد.مشخصترین شکل تغییرات روند کاهشی به صورت فراگیر از میان تمامی شاخصهای بررسی شده در تعدادروزهای بارش است. روند منفی و معنیدار این شاخص در همه ایستگاهها نشاندهنده تغییر در رفتار زمانیبارش در این منطقه است.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95849_de1aeb11b6511ca1e6f5bebafe0669ea.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82997120160621Modeling hydrological Ghouchak - Roodak catchment by using HMS - HEC modelمدل سازی هیدرولوژیکی حوضه آبخیز قوچک - رودک با استفاده از مدل HMS HEC-314395865FAمحمد مهدی حسین زادهدانشگاد شهید بهشتیسپیده ایمنیدانشگاه شهید بهشتیJournal Article20151126Catchment as a Hydrosystem that react toward inputing rain. This reaction shown in dimention of the flood hydrograph. In this study, first using a combination of maps, land use and soil hydrologic group in ARC GIS, map of curve number was obtained for basin then Using HEC- geoHMS extention basin model was prepared. Finally, for estimate the height of the runoff and study the status of flooding and hydrological of Ghouchak - Roodak watershed, HEC- HMS model was implemented. In order to validate the model, five incident rainfall - runoff extract from Roodak hydrographic station and after modeling, estimation flow rate were compared with observation flow rate. results model in connection with the performance of the model in runoff and flood peak is not acceptable. Because the difference between the observation and estimation peak flow is over twenty percent.حوضه آبخیز به عنوان یک هیدروسیستم است که نسبت به بارش ورودی واکنش نشان میدهد. این واکنش در ابعاد هیدورگراف سیلاب نمایان میگردد. در این پژوهش ابتدا با استفاده از تلفیق نقشه های کاربری اراضی و گروه هیدرولوژیکی خاک در محیط GIS ARC ، نقشه شماره منحنی برای حوضه بدست آمد سپس با استفاده از نرم افزار الحاقی HEC- geo HMS مدل حوضه تهیه گردید. در نهایت به منظور برآورد ارتفاع رواناب و مطالعه وضعیت سیلخیزی و هیدرولوژیکی حوضه آبخیز قوچک - رودک، مدل HEC- HMS اجرا شد. به منظور اعتبارسنجی مدل 5 واقعه بارش - رواناب از ایستگاه هیدروگرافی رودک استخراج و بعد از مدل سازی، مقدار دبی مشاهداتی با مقدار دبی محاسباتی مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج مدل در ارتباط با کارایی مدل مذکور در برآورد رواناب و دبی اوج سیلاب مورد پذیرش نمی باشد زیرا اختلاف بین دبی اوج مشاهداتی و محاسباتی بیش از 20 درصد میباشد. https://esrj.sbu.ac.ir/article_95865_aae0442ec526bec580b391996420421c.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82997120160621تبیین عوامل مؤثر بر توانمندسازی زنان در فراگرد توسعه سکونتگاههای روستایی (مطالعه موردی: ناحیه گیلوان و آببر شهرستان446195873FAناصر شفیعی ثابتاستادیار گروه جغرافیای انسانی، دانشگاه شهید بهشتی0000-0003-3444-6652سمیه یوسفیدانشجوی دکتری جغرافیا و برنامهریزی روستایی، دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20160412زنان روستایی از پتانسیلهای زیادی برای مشارکت در فعالیتهای اجتماعی ـ اقتصادی برخوردار هستند. براساس دیدگاه صاحبنظران در ادبیات توسعه، بیتوجهی به ارتقای ظرفیتمندی و توانمندسازی آنها، چالشهای فراوانی در فراگرد توسعه سکونتگاههای روستایی ایجاد میکند. مطالعه حاضر بر آن است عوامل مؤثر بر ارتقای ظرفیتمندی و توانمندسازی زنان و نقش آنها در فرآیند توسعه سکونتگاههای روستایی را مشخص سازد. روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی بر روی 391 خانوار نمونه تصادفی در 24 سکونتگاه روستایی در ناحیه طارم است. بر اساس یافتههای تحقیق، اجرای دورههای آموزشی برای زنان روستایی در زمینه فعالیتهای کشاورزی و غیرکشاورزی در ارتقای میزان آگاهی، توسعه ظرفیتی و توانمندی فردی و خانواری آنان اثرگذار بوده است. همچنین، ارتقای توانمندی فردی و خانواری زنان روستایی در مشارکت آنها در فعالیتهای کشاورزی و غیرکشاورزی مؤثر بوده است. علاوه بر این، افزایش توانمندی فردی و خانواری زنان روستایی در میزان دسترسی به وام بانکی و ابزارآلات کشاورزی و فنآوری غیرکشاورزی و در نتیجه ارتقای شاخصهای توسعه سکونتگاههای روستایی نیز اثرگذاری مثبت داشته است. با این وجود، توجه بیش از پیش به آموزشهای فنی و حرفهای زنان و ارایه مدارک رسمی برای ارتقای توانمندی زنان روستایی پیشنهاد میشود.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95873_98bbd39d53d3a3dc1d923a7da33b78f4.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82997120160621Estimation of the active Uplift rate using “precise leveling” in the Central Alborz Mountains, Northern Iranبرآورد تغییرات نرخ برخاستگی با استفاده از ترازیابی دقیق در البرز مرکزی، شمال ایران627495883FAاحسان صابریدانشجو دکتری زمین شناسی گرایش تکتونیک دانشگاه تربیت مدرسعلی یساقیدانشگاه تربیت مدرس0000-0002-0984-7721سعید معدنی پوردانشگاه تربیت مدرسیحیی جمورسازمان نقشه برداری کشورJournal Article20150901The Alborz Mountains in northern Iran is an active fold and thrust belt which extended from Caucasus Mountains in the west to Binalud and north Afghanestan Ranges in the East. Active faults related uplift have not been systematically investigated across the Alborz Mountains. Here, we use the precise leveling technique to analysis active uplift and subsidence related to major controlling faults across the central Alborz Mountains. Our data gathered through a line that is perpendicularly aligned to the central Alborz Mountains along the N-trending Karaj-Chalus road. The results represent that the major active uplift of the southern part of the central Alborz Mountains has been focused in the hangingwall of the North Tehran and Mosha Faults with the uplift rate of 17±0.6 mm/22Yrs and 18.1 ± 0.6 mm/22Yrs respectively. The very low value of active uplift just at the vicinity of fault zones represent their present day locking behavior and reflect their higher potential of earthquake occurrence in the south central Alborz Mountains. There is also abnormal anomalies of 118 mm/22Yrs subsidence recorded in the footwall of Kandevan Fault. We attributed this high amount of subsidence to karstic related depressions developed in Upper Eocene evaporates in the fault footwall. Regional comparison of the mean active uplift rate shows relatively higher amount of uplift in the southern flank of the central Alborz Mountains (10.4 ± 0.6 mm/Yrs.) with respect to its northern flank (6.3 ± 0.6 mm/Yrs.).رشته کوه البرز یک کمربند چینخورده و رانده فعال است که در شمال ایران از باختر تا کوههای قفقاز و از خاور در امتداد رشته کوههای بینالود تا شمال افغانستان ادامه مییابد برخاستگی جوان در ارتباط با فعالیت گسلها در هیچ کدام از بخشهای این کوهزاد بصورت منظم انجام نشده است. در این مطالعه، با استفاده از روشهای ترازیابی دقیق، تحلیلی از نرخ برخاستگی و فرونشست مرتبط با فعالیت گسلهای اصلی کنترل کننده هندسه ساختاری البرز مرکزی در روندی عمود بر رشته کوه و از بخشهای جنوبی به سمت بخشهای شمالی آن ارایه گردیده است. نتایج بدست آمده نشان دهنده آن است که بیشینه برخاستگی فعال زمین ساختی البرز مرکزی در نزدیکی گسل های شمال تهران (در نزدیکی کرج) و مشاء ، با نرخ های متوسط 0.6±0/17 و 0.6±1/18 میلیمتر در بیست و دو سال می باشد. همچنین مقادیر بسیار ناچیز و نزدیک به صفر برخاستگی یا فرونشینی در محل عبور گسلهای اصلی رشته نشان دهنده قفل شدگی مشهود این گسلها و پتانسیل لرزه خیزی آنها می باشد. در مواردی نیز سایر فرایندهای زمین شناسی همچون فرونشستهای ناشی از گسترش کارستها توجیه کننده آنومالیهای غیر عادی فرونشست می باشند که به عنوان نمونه با میزان 118 میلیمتر در بیست و دو سال در فرودیواره گسل کندوان ثبت شده است. همچنین بررسی ناحیه ای مقادیر برخاستگی ها در دامنه های شمالی و جنوبی البرز حاکی از افزایش برخاستگی و فعالیت زمین ساختی در دامنه جنوبی البرز مرکزی با این نرخ تا 0.6±10.4 میلیمتر در بیست و دو سال نسبت به دامنه شمالی آن با نرخ برخاستگی 0.6±6.3 میلیمتر در بیست و دو سال می باشد.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95883_85ac215b0acc9cb0e1c8d6d3b525395e.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82997120160621دگرسانی گرمابی کانسار مس پورفیری جنوب غرب ظفرقند با نگرشی بر تحولات کانیشناسی و ژئوشیمیایی منطقه759095893FAمریم امین الرعایایی یمینیدانشجوی دکتری پترولوژی، دانشگاه تهرانفرامرز طوطیاستادیار، دانشکده زمین شناسی، دانشگاه تهرانجمشید احمدیاناستادیار، دانشگاه پیام نور، تهران، ایرانJournal Article20160412کانسار مس جنوب غرب ظفرقند در 25 کیلومتری جنوب غرب اردستان و در کمربند ارومیه- دختر واقع شده است. در این منطقه استوک گرانودیوریتی میوسن (19-21 Ma) در سنگهای آتشفشانی ائوسن (~56 Ma) نفوذ کرده است. بر اساس مطالعات کانیشناسی و میکروسکوپی سنگهای منطقه تحتتأثیر دگرسانی های پتاسیک، فیلیک، آرژیلیک و پروپیلیتی قرار گرفتهاند. دراین پژوهش سنگهای دگرسان شده نسبت به نمونههای کمتر دگرسان شده از دیدگاه کانیشناسی و تغییرات جرمی عناصر درطول فرآیند گرمابی بررسی شدهاند. با توجه به مطالعات انجام شده، دگرسانی پتاسیک در اثر متاسوماتیسم قلیایی ریوداسیت ها با تهیشدگی عناصر آهن، منیزیم و باریم و غنی شدگی عناصر آلومینیوم، پتاسیم و استرانسیوم (تشکیل بیوتیت و فلدسپات پتاسیک) همراه بوده است. در داسیت های پتاسیک نیز عناصر سدیم، کلسیم، منیزیم و استرانسیوم کاهش و پتاسیم و باریم افزایش یافتهاند. به دنبال آن افزایش H+سیال گرمابی، دگرسانی فیلیک را در گرانودیوریت ها با تهیشدگی عناصر آلومینیوم، آهن، منیزیم و استرانسیوم و غنیشدگی پتاسیم و باریم به بوجود آورده است. در آندزیت ها نیز عناصر آهن و منیزیم کاهش و پتاسیم افزایش یافته است. در دگرسانی پروپیلیتیک، در اثر فوگاسیته پایین CO2 و فوگاسیته بالای اکسیژن شاهد حضور اندک کربنات و فراوانی اپیدوت هستیم. فوگاسیته بالای O2، H+بالا و کاهش دمای سیال گرمابی سبب ایجاد مجموعه کانیهای پهنه آرژیلیک با شستشوی عناصر قلیایی و تشکیل کانیهای رسی شده است. https://esrj.sbu.ac.ir/article_95893_91cc77bd7074dbc8740be636efe1484e.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82997120160621Petrology of the ultramafic-mafic intrusions in Masuleh area, Gilan provinceپترولوژی توده های الترامافیک-مافیک محدوده ماسوله، استان گیلان9110895903FAمرتضی خلعت بری جعفریپژوهشکده علوم زمین، سازمان زمین شناسی کشور0009-0003-1094-7329Journal Article20150520Three small ultramafic-mafic massifs, located in vicinity of the Chepol, Zodel and Gilvandarud villages, in Masuleh area, southwestern Fouman are studied in this paper. These massifs are olivine websterite, websterite, lherzolite, olivine gabbro, hornblende gabbro, gabbro in compositions, and are cut by micro-gabbro-diabase dikes, and quartz-monzodiorite, micro-granite dikes and veins. The crystallization trend of these rocks is olivine-plagioclase-clinopyroxene-ortopyroxene-hornblende-biotite, which is similar to crystallization trend in closed-magma chambers in mid-ocean ridges, however occurrence of heteradcumalate texture with hydrous minerals, such as hornblende and biotite, indicate their crystallization in an open-magma chamber similar to those in arc domains. The gabbroic rocks include harzhburgite microenclaves and garnet xenocrysts, suggesting a mantle origin for their magmas. In discriminating diagrams, most of the samples are tholeiitic and in tectonomagmatic diagrams plot in arc domains. The spider diagrams display enrichment of LREE relative to HFSE which makes them comparable to subduction related magmatism. It seems that the parental magmas are probably produced by partial melting of mantle wedge which were influenced by subduction components and mantle diapirs but are differentiated in shallow magma chambers. Regarding to small to intermediate scale of the studied massifs, lacking of high grade metamorphic rocks and serpentinites, presence of hydrous minerals, and clear relationship between ultramafic-mafic rocks, the massifs may be compared to the Alaskan orogenic massifs سه توده کوچک با ترکیب الترامافیک-مافیک رخنمون در حوالی روستاهای چپول، زودل و گیلونده رود رخنمون در محدوده ماسوله، جنوب باختری فومن، استان گیلان در این مقاله مطالعه شدند. این توده ها ترکیب الیوین وبستریت، وبستریت، لرزولیت، الیوین گابرو، هورنبلاند گابرو و گابرو را داشته و توسط دایک های میکروگابرویی-دیابازی و دایک-رگه های کوارتزمونزودیوریتی، میکروگرانیتی قطع شده اند. روند تبلور در این توده ها بصورت: الیوین- پلاژیوکلاز- کلینوپیروکسن- ارتوپیروکسن- هورنبلاند- بیوتیت است که مشابه روند تبلور در حجره های ماگمایی بسته در پشته های میان اقیانوسی است، اما وجود بافت هترادکومولیتی و کانی های آبدار مانند آمفیبول و بیوتیت نشان از تبلور در حجره های ماگمایی باز، مشابه مناطق کمانی را دارد. وجود میکرو آنکلاوهای هارزبورژیتی و گزنوکریست های گارنت در گابروها نشان از منشاء گوشته ای آنها را دارد. در نمودارهای تمایز ماگمایی بیشتر نمونه ها ترکیب تولئیتی داشته و در نمودار های تکتونوماگمایی در قلمروهای کمانی جای گرفته اند. الگوهای نمودارهای عنکبوتی غنی شدگی از عناصر نادر خاکی سبک و تهی شدگی از عناصر با میدان یونی بزرگ را نشان می دهند که قابل مقایسه با ماگماتیسم مناطق فرورانش است. بنظر می رسد که ماگمای مادر به احتمال حاصل ذوب بخشی گوه گوشته ای بوده و تحت تاثیر ترکیبات فرورانش برخاسته از ذوب بخشی لیتوسفر اقیانوسی و دیاپیرهای گوشته ای بوده است که در حجره ماگمایی کم عمق تفریق یافته است. با توجه به کوچک-متوسط بودن مقیاس توده های مورد مطالعه، نبود سنگ های دگرگون فشار بالا و سرپانتینیت، وجود کانی های آبدار، و همبری مشخص بین بخش های الترامافیک و مافیک، می توان توده های الترامافیک-مافیک محدوده ماسوله را با توده های کوهزایی نوع آلاسکایی مقایسه نمود.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95903_4b2ffb954557f51827e65d9f1ab7317b.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82997120160621Geochemistry, Ore mineralogy and hydrothermal alteration characteristics of Kuh-Pang volcanic copper deposit in Saveh, middle part of Urmia-Dokhtar subduction zoneکانیشناسی، دگرسانی و ژئوشیمی کانسار مس ولکانیکی کوه پنگ ساوه، بخش میانی پهنه فرورانش ارومیه-دختر10912895821FAشاهرخ رجب پوردانشگاه شهید بهشتیJournal Article20150520The Kuh-Pang copper deposit is located in ~38 km NE of Saveh, within Eocene to Oligo–Miocene volcanic facies and between the middle parts of Urmia-Dokhtar subduction zone. The most important lithologic units of this area are andesite, basaltic-andesite, tuff, fine grain lithic tuff, rhyodacite, rhyolitic volcanic breccia and aglomerate. The volcanic rocks have sub-alkaline affinity and are tectonically placed within the calc-alkaline to high-k calcalkaline series. The tectonic setting indicates that rocks in the area belong to continental volcanic arcs. The ore has a similar stratigraphic unit within the volcanic facies as is stratabound. Ore textures include vein-veinlet, open space filling, replacement and laminated. Ore mineral paragenesis includes pyrite, chalcopyrite, bornite, chalcocite, digenite, covellite, malachite, azurite, hematite and Fe oxide and hydroxide. Wall-rock alteration is dominated by silicification, and then kaolinitization, carbonatization, sericitization, epidotization and to a lesser extent, chloritization. The ore mineralization is predominantly accompanied by silicification and carbonatization. Textures of pyrite together with replaced pyrite by Cu-sulfides texture in porphyritic andesite unit indicated two stages for copper mineralization in this district. Comparison of characteristics of mineralization in Kuh-Pang copper deposit with different types of copper deposits including tectonic setting, geologic setting, type of host and associated rocks, geometry, texture and structure, mineralogy, copper mineral paragenesis and alteration shows that Kuh-Pang copper deposit are similar to volcanic manto-type copper depositsکانسار مس کوه پنگ در 38 کیلومتری شمال شرق ساوه در بین رخساره های آتشفشانی ائوسن و اولیگومیوسن در بخش میانی پهنه فرورانش ارومیه-دختر قرار گرفته است. عمده واحدهای سنگی منطقه از گدازه های آندزیتی، آندزی-بازالتی، توف و لیتیک توفهای ریز دانه، گدازه های ریوداسیتی، برشهای ولکانیکی ریولیتی و آگلومرا تشکیل شده است. سنگ های ولکانیکی ترکیب ساب آلکالن داشته و از لحاظ تکتونیکی در محدوده های کالک آلکالن و کالک آلکالن پتاسیم متوسط قرار می گیرند. محیط تکتونیکی نشان دهنده تعلق سنگهای منطقه به کمانهای آتشفشانی قاره ای است. ماده معدنی، در رخساره آتشفشانی همواره جایگاه استراتیگرافی ثابتی داشته بطوریکه از نوع چینه کران بوده و بافت آن عموماً رگه –رگچه ای، پرکننده فضای خالی، جانشینی و لامینه مانند است. پاراژنز ماده معدنی شامل کانی های پیریت، کالکوسیت، بورنیت، دیژنیت، کالکوپیریت، کوولیت، مالاکیت، آزوریت، هماتیت و اکسید و هیدروکسیدهای آهن است. دگرسانی های مهم شامل دگرسانی سیلیسی (به میزان زیاد)، کائولینیتی، کربناتی، سریسیتی، اپیدوتی و به میزان کمترکلریتی است که کانه زایی به طور عمده با دگرسانی سیلیسی و کربناتی همراهی می گردد. مقایسه ویژگی های کانه زایی مس کوه پنگ از نظر محیط تکتونیکی، محیط زمین شناسی، نوع سنگ میزبان و همراه، ژئومتری، بافت و ساخت، کانی شناسی و پاراژنز کانیهای مس و دگرسانی آن، با تیپ های مختلف کانسارهای مس نشان می دهد که کانسار مس کوه پنگ، بیشترین شباهت و مطابقت را با کانسارهای تیپ مانتو دارد.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95821_3045c694aae476f7a8fe538babb4f10e.pdfدانشگاه شهید بهشتیپژوهشهای دانش زمین2008-82997120160621تفسیر دادههای ژئوشیمی و ایزوتوپی Nd-Sr تودههای نفوذی شوشونیتی در رشته کوه صلوات، شمال غرب ایران؛ با استدلال بر یک منبع لیتوسفر گوشتهای تحت قارهای غنیشده12915195830FAاعظم سلطان محمدیدانشگاه شهید بهشتیمحمد رهگشایدانشگاه شهید بهشتیJournal Article20160412تودههای نفوذی و نیمه عمیق آذرین باسن سنوزوئیک در رشتهکوه صلوات، بخش شرقی فلات ماگمایی آذربایجان، شمال غرب ایران، دارای الگوهای ژئوشیمیایی آلکالن پتاسیک (شوشونیتی) میباشند. این تودههای آذرین دارای ترکیب سنگشناسی الیوین مونزوگابرو، مونزونیت، دیوریت و آلکالی فلدسپار سینیت هستند. این سنگها مقادیر SiO2 5/57 تا 68 %، K2O+Na2O =35/11-05/7 و K2O/Na2O =03/2-7/0 را نشان میدهند. تمامی نمونههای مورد مطالعه با عدد منیزیم پائین ( 38<) و مقادیر نسبتاً بالای Al2O3 (%65/17-%14) مشخص میشوند. بهعلاوه تمامی نمونهها دارای غنیشدگی از عناصر با شعاع یونی بزرگ (LILE)، عناصر نادر خاکی سبک (LREE) و تهی شدگی از عناصر با شدت یونی بالا (HFSE) و تهی شدگی ضعیف تا متوسط در عنصر یوروپیوم (Eu/Eu*= 98/0-45/0) نسبت به مقادیر به هنجار شده گوشته اولیه میباشند. نمونههای مورد مطالعه با ناهمگنی در مقادیر ایزوتوپی استرنسیوم و نئودیمیوم با مقادیر Sr87/Sr86= 70632/0-70539/0 و Nd143/Nd144= 512607/0- 512542/0 مشخص میشوند. الگوهای ژئوشیمی ارائه شده بیانگر این است ماگمای مادر این دسته از سنگها از ذوب منبع لیتوسفر گوشتهای غنیشده تشکیلشده است. در این موارد، وجود یک آنومالی حرارتی برای ذوب بخشی لیتوسفر گوشتهای و تشکیل ماگمای مادر ضروری است. تودههای نفوذی مورد نظر در یک رژیم تکتونیکی همراه با کشش یا نازک شدگی لیتوسفر در ائوسن-الیگوسن در فلات ماگمایی آذربایجان جای گرفتهاند.https://esrj.sbu.ac.ir/article_95830_afa2a8e16928e5d1a6f87b7fe3100e38.pdf